حضرت امیر- سلام الله علیه- در یک محاکمهای- که آن وقتی بود که خلیفه الله بود و خلیفه مسلمین بود و قضات هم خودش تعیین میکرد- یک محاکمهای بود بین حضرت امیر و یک نفر غیر مُسْلم- یهودی ظاهراً بود- و قاضی خواست حضرت را وقتی که رفت، تشریف بردند، آن طور است که با کنیه اسم حضرت را بُرد، گفت نه، حق نداری، باید مساوی باشیم، در نشستن مساوی، در همه چیز مساوی، وقتی هم که حکم بر خلاف کرد، پذیرفت. آن خلیفه بحقِّ خدا بود و شماها باید به او اقتدا بکنید، همه ما باید اقتدا بکنیم، البته هیچ کدام طاقت نداریم مثل او باشیم؛ لکن این قدر باشد که اگر نامه ما را بردند آنجا، بگویند اینها هم شیعه هستند؛ اینها هم تابعند. وقتی نامههای ما را بردند پیش امام زمان- سلام الله علیه- که در روایات است که هر هفته میبرند، هفتهای دو دفعه. وقتی بردند، اعمال ما جوری باشد که نمایش از این بدهد که ما تابعیم؛ ما آن طور نیست که خود سر بخواهیم یک کاری را انجام بدهیم.