فیلم
 
کلیدواژه:

یک مریضی که مبتلا به سرطان است اگر طبیب بالای سرش بیاید و برود سراغ اینکه دستش یک قدری زبر است این را علاج‌ کنیم، این طبیب، این را به کشتن می‌دهد، این باید سرطان را علاج کند. یک مملکتی که الآن غده‌های سرطانی در آن هست ما باید فکر این باشیم که این غده سرطانی را بیرون بکشیم. اگر دنبال این برویم که حقوقمان چقدر است، در اداره درجه ما چیست، در نمی‌دانم- ارتش ما در چه درجه‌ای واقع هستیم و هکذا، و مثل آن طبیبی است که سرطاندار را برداشته و این زبری دست را دارد معالجه می‌کند. آن سرطان کار خودش را می‌کند، دیگر نه دستی بماند و نه زبری دستی. این سرطانی که الآن در ایران ما هست و آن غده‌ای است که ولیده آن غده بزرگهاست و برای آن غده بزرگ اینها کار می‌کنند.
اگر طبیبها، یعنی همه مردم که می‌خواهند مملکتشان یک مملکتی باشد، اگر دنبال این نباشند که این غده را از بین ببرند، دنبال این باشند که این زبری دست را، من خانه ندارم، من خانه‌ام کوچک است، من در اداره حقوقم کم است، من درجه‌ام کم است، اگر ما مشغول این مسائل بشویم، فلان آدم مثلًا چه شده است، حالا باید شکستش داد، فلان آدم احتمال می‌رود چه بشود، نگذاریم بشود، از این مسائلی که همه‌اش برمی‌گردد به منافع شخصی، اگر ما برویم دنبال آنها و از این غده سرطانی که مبتلا به آن هستیم و نشستند در خارج کشور ما و چشم دوختند به اینجا و عمالشان در داخل کار می‌کنند، خودشان در خارج کار می‌کنند، اگر چنانچه ما دنبال آن نرویم و برگردیم به این کارهای جزئی که مربوط به خودمان است، خدای نخواسته مثل همان مریضی که به سرطان مبتلا شد و سرطان او را کشت و دیگر دستی باقی نماند تا زبری دستی بماند، کشوری باقی نمی‌ماند تا ناراحتیهای ما باقی بماند.

لینک مرتبط

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: