آنهایی که احتمالًا این را وادار به این امور میکردند، دیده بودند لا اقل این صد سال را درست دیده بودند که هر وقت که بنا بود یک شکستی به ملت بیاید، روحانیت جلویش را میگرفت. یک شکستی به کشور بیاید روحانیت جلویش را میگرفت دیده بودند که در مثلا عراق که انگلیسها عراق را آن وقت تقریباً گرفته بودند، آن روحانی بزرگ مرحوم آقا میرزا محمد تقی جلویش را گرفت و از [دست] ایشان گرفت عراق را. استقلال عراق را او میگرفت از آنها. و باز دیده بودند که قبل از او میرزای شیرازی با یک کلمه، ایران را نجات داد از دست انگلیسها و مزاحم را میدیدند که همین روحانیین هستند. و اگر چنانچه بخواهند آن چیزهایی که آنها میخواهند که عبارت از مخازن شرق بود، عبارت از معادن شرق بود، اینها را آنها میخواستند و علاوه بر این، شرق را بازار کنند برای خودشان. از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرف با صورت دیگر بازار درست کنند و هر چه دارند به این بازار صرف کنند. ما را به صورت یک مصرف درآورند. میدیدند که روحانیت اگر زنده باشد، و چشمش را باز کند و بگذارند به حیات خودش ادامه بدهد این مزاحم است. از این جهت روحانیت را با تمام قوا کوبیدند. به طوری که این حوزه علمیهای که آن وقت البته هزار و چند صد تا محصل داشت، رسید به یک چهار صد نفر، آن هم چهار صد نفری که توسری خورده، چهار صد نفری که هیچ نتواند یک کلمه صحبت کند. یک کلمه تمام منابر را در سرتاسر ایران، تمام خطبا را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند. و تمام علما را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند.