برادری بر پایه نظم و انضباط
برادری این نیست که من یک کاری بکنم بر خلاف دستور، بر خلاف نظام، شما هم یک کاری، این خلاف برادری است. حضرت امیر هم برادر بود با همه. مسلمان بود، مومن بود، برادر بود، راس مومنین بود و برادر بود. عقیل هم برادر حضرت امیر بود. عقیل حق داشت بگوید که من و تو برادریم [و] من از تو اطاعت نمیکنم؟ این خلاف برادری بود. برای اینکه برادرند در اینکه آن معنایی که اسلام میخواهد با هم پیش ببرند. این برادری است. برادری را برای این درست کردند که منسجم بشوند به هم، و با هم یک ندا پیش بروند.اگر در یک نظامی- فرض کنید- در ژاندارمری یک دسته بایستند بگویند که ما به تو اطاعت نداریم، ما از تو اطاعت نمیکنیم، این، این طور نیست که بتوانند یک همچو نظامی برای آن مقصدی که خدای تبارک و تعالی فرموده است شماها برادر هستید، بتوانند برادری کنند. برادری در این مقصد این است که پشت به پشت هم بدهند و همه پشتیبان هم باشند برای پیشبرد مقصد. پشتیبان هم بودن این است که این نظم را ملاحظه بکنند. این درجاتی که ارتش دارد و روی آن نظم پیدا کرده، درجاتی که ژاندارمری دارد و روی آن نظامی است و هکذا سایرین و هکذا همه مردم، باید اینها برادر باشند. یعنی محبت برادری به هم داشته باشند. و همه پشتیبان هم باشند برای آن مقصد. برای اینکه پیش ببرند، برای اینکه نجات بدهند ملت خودشان را. این برادری اقتضا میکند که چون روی این مقصد است که باید پیش ببرند، اقتضا میکند که این برادر کوچک از آن برادر بزرگ اطاعت کند در این مقصد، آن برادر بزرگ هم به این برادر کوچک محبت کند برای این مقصد. آن رئیس باید برادر اینها باشد در پیشبرد مقصد، و فرمان بدهد؛ فرمانی که برادر بزرگ به برادر کوچک میدهد که همه آن رحمت است. این پایین دست، رده پایین به حسب نظام، اطاعت باید بکند از آن، و الّا برادری نکرده است.
" />