علم به پیغمبر فایده ندارد، ایمان به پیغمبر فایده دارد. برهان اقامه کردن بر وجود خدای تبارک و تعالی کافی نیست، ایمان باید بیاورد انسان؛ قلب را باور بیاورد؛ و خاضعش کند برای او. اگر ایمان آمد همه چیز دنبالش است.
اگر انسان باورش آمد که یک مبدئی برای این عالم هست، و یک بازخواستی برای انسان هست در یک مرحله بعد، مردن فنا نیست، مردن انتقال از یک نقص به کمال است؛ اگر این را باورش بیاید، این انسان را نگه می دارد از همه چیزها، از همه لغزشها.
اینکه میبینید این قدر آدم داد «لِمَنِ المُلکُ» میزند، این قدر غرور پیدا میکند، برای این است که نمیشناسد خودش را: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ. نمیداند خودش هیچ است. اگر این را بفهمد و باورش بیاید که هیچ نیست، هر چه هست اوست، اگر «هیچ نیست» خودش را باورش بیاید «عرف ربّه»، پروردگارش را میشناسد.
کتاب تفسیر سوره حمد، ص۱۰۶.