پیری رسید و، عهد جوانی تباه شد
ایّام زندگی همه صرف گناه شد
بیراهه رفته، پشت به مقصد همی روم
عُمری دراز صرفْ در این کوره راه شد
وارستگان، به دوست پناهنده گشتهاند
وابستهای چو من به جهان بیپناه شد
خودخواهی است و، خودسری و، خودپسندی است
حاصل ز عمر، آنکه خودش قبلهگاه شد
دلدادگان که رویسفیدند پیشِ یار
رنج مرا ندیده که رویم سیاه شد
افسوس بر گذشته، بر آینده صد فسوس
آن را که بسته در رسن مال و جاه شد
از نورْ، به ظلمتم ای دوست! دست گیر
آن را که روسیه به سراشیب چاه شد
دیوان اشعار امام خمینی (ره)