علاقه به مردم
اینجا را حکومت نظامی کرده اید
حق ندارید جلو مردم را بگیرید
به احساسات مردم پاسخ دادند
چه کسی گفته جلو مردم را بگیرند
مردم تا وقت نماز شب می آمدند
مردم را آزاد بگذارید
ماشین کجاست؟
کار خودت را انجام بده
تو چه کار داری؟
با مردم بدرفتاری نکنید
حیف است مردم را نادیده بگیرم
مواظب این خانم باشید
به آسمان نگاه می کردند
بهترین لحظات من همان بود
شما روح من هستید
هر کس می توانست خودش را به امام برساند
می خواهم میان مردم راه بروم
به مردم فشار نیاورید
به مردم عشق می ورزیدند
احساس می کنم تمام وجودم خسته است
صدای مردم را که شنیدند به ملاقات شتافتند
با مردم درست رفتار کنید
گاهی هفت بار برای ملاقات به پشت بام می رفتند
اهل کجا هستی؟
صمیمانه با مردم صحبت می کردند
هیچکس نباید ناراضی بیرون رود
ناگهان به میان مردم رفتند
به خاطر من کسی صدمه نبیند
دیگر به فیضیه نمی آیم
بگویید برای من شعار ندهند
در مراسم تشییع شرکت کردند
گاهی به خوابهای مراجعین گوش می کردند
با شنیدن صدای مردم بیرون آمدند
اینها با علاقه اینجا آمده اند
منتظر نوشتن نامه ها شدند
نامه ها را از دست مردم می گرفتند
در را باز کنید
با لبخندی اعلام آمادگی کردند
اظهار خستگی نمی کردند
کسی نزدیک خانه نباشد
به احمد بگو تلفن بکند
هر زمانی که می خواهی بیا
چه کسی می خواست ملاقات کند؟
بگویید بیاید
مردم نُقل می پاشیدند
بروید آن عبا را بیاورید
مثل تسبیح خودم باشد
پس اینها کجا هستند؟
صورتشان را جلو آوردند
با کمال احترام برخورد می کردند
بلند شدند و به کوچه رفتند
اگر خدا اجازۀ شفاعت بدهد
خوشحالی امام از کار سواد آموزی
به خود کشاورزان منتقل شود
تا خدمتشان عرض می شد برمی خاستند
پیرمرد را از زمین بلند کردند
قرآنی هدیه کردند
بسیجی ها را بیشتر از همه دوست داشتند
شبهای حمله تا سحر دعا می کردند
ما افتخار می کنیم
رزمندگان فرزندان من هستند
اینها همان ملائکه الله هستند
پیشانی رزمنده را بوسیدند
شما قلب پاکی دارید
شاخه های گل را میان افراد می انداختند
ساعت 2 نیمه شب ملاقات کردند
با اینکه ملاقات نداشتند پذیرفتند
در را باز کنید
اراده کردم دست او را ببوسم
مثل مردم زیر باران ایستادند
دشمنان دو چیز را نشناخته اند
نمی توانم فکر کنم در امان هستم
با بیشترین همّ خود به شما دعا می کنم
اینها ولی نعمت ما هستند
با صندلی چرخدار عیادت می کردند
دستشان را جلوی صورتشان می گرفتند
صورت ما را می بوسیدند
شرمندۀ مردم مستضعف هستم
از مردم بخواه دعا کنند
دعا کنید خدا عاقبت مرا به خیر کند
اگر برای مردم است، بکنید
برای مردم دعای خیر می کردند
بچه های مردم را بگیرید
اکثراً به بچه ها نگاه می کنم
قم شهر من است
اگر بگویی فقیری آمده است
تصمیم گرفتیم شما را نصیحت کنیم
آمدن من عین مصلحت است
اینقدر مرا مطرح نکنید
احساس حقارت می کنم
دیدار امام با مردم در خیابانها
پابرهنگان، صاحب اصلی انقلاب
وصال مردم به مقتدایشان
با هزار مکافات راضی شدند
بگذارید بیایند
خیلی دوستش دارم
مرگ یا شهادت فرزندم مساله ای نیست
تلاقی دریای عشق امام و مردم
نگران بودند مزاحم مردم نشوند
من نمیتوانم برای مردم صحبت نکنم
نگران کودکی که در آغوش مادرش بود شدند
مگر نگفتی به دانشجویان وعده داده ام؟