شما وقتی ملاحظه بکنید صدر اسلام را، آیات شریفهای که وارد شده، روایاتی که وارد شده، راجع به این تساهلی که در جنگ میکردند آنها. آن خون جگری که حضرت امیر المومنین- سلام الله علیه- میخورد که هی شما میگویید: جنگ، میگویید: حالا تابستان است؛ بگذارید زمستان، زمستان میگویید: تابستان! شما ببینید امروز این سپاه پاسداران، این ارتش، این نظامیها، این بسیج، این ملت در آن هوای گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بیابانها، که انسان اگر برود خفه میشود، این جوانهای عزیز ما به مدد الهی در آنجا دارند زحمت میکشند، آخ هم نمیگویند، یک کدام شکایت نمیکنند. من تا کنون که اینجا نشستهام، یکی که شکایت بکند از اینکه ما در جنگ- مثلًا- نرویم، چطور شد، من ندیدهام همچو چیزی. لکن هر روز میآیند با چهره گشاده، هر روز میآیند و تقاضا میکنند که ما برویم شهید بشویم.