ارتش اسلام برای این آمده است که مردم را صید کند و قلوب آنها را به دست بگیرد، نه مردم را بخواهد [که] جهات مادی به دست بیاورد. هیچ جنگی در دنیا که بین انبیا بوده و غیرشان، نبوده است الّا اینکه میخواستند این سرکشها را آرام کنند، انانیّتها را بکوبند. خدای تبارک و تعالی وقتی به حضرت موسی و هارون امر میفرمایند، میفرمایند: بروید این فرعون را نصیحت کنید شاید به راه بیاید. مطرح این است که فرعونها، آنهایی که همهشان نفس فرعونی دارند، خیال نکنید که هم یک شخصی یا یک اشخاصی بودند، فرعون بودند. انسان تا تربیت اسلامی یا تربیت مکاتب توحیدی پیدا نکند، این فرعونیت در باطنش است، شیطنت هم در باطنش هست، خودخواه است و اسلام برای این آمده بود که این خودخواهیهایی که مانع از وصولند، مانع از رسیدن به آن هدایت مطلقند، از پیش پای مردم بردارند. در نقل است که پیغمبر اسلام دید یک عدهای را گرفتهاند، اسیر کردهاند دارند میآورند، فرمود: که ما باید با زنجیر اینها را به بهشت ببریم. آن قدر پیغمبر غصه میخورد به اینکه این مردم هدایت نمیشوند، که خدا به او تسلیت میفرماید که فَلَعلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُوْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ اسَفاً. «۴» قضیه، قضیه ایمان است نه قضیه گرفتن یک جایی و سلطه پیدا کردن به یک کشور است، قضیه این است که ایمان بیاورند.