فیلم
 
کلیدواژه:

شما و طبقه روحانیین که هر دو یک شغل دارید؛ هر دو شغل واحد دارید؛ و مع الاسف این دو قشر را که مربی جامعه هستند دستهای ناپاک از هم جدا کرد. ما تا حالا با آقایان روبه نمی‌شدیم. یعنی شما از ما فرار می‌کردید، ما هم از شما، شما ما را قبول نداشتید؛ ما هم شما را قبول نداشتیم. شما برای ما یک چیزی می‌گفتید؛ ما هم برای شما یک چیزی می‌گفتیم. من نه از «شما» مقصودم این افراد است؛ و نه از «ما» مقصودم خودم هستم. لکن قشرها این طور شده بودند، می‌رفتند توی دانشگاهها به دانشجو و به استاد و به غیر استاد و به همه یک صورت بسیار زیبای ظاهری ارائه می‌دادند: این آخوندها مرتجعند! اینها می‌خواهند ما را برگردانند به آن عصر حجر! محمد رضا خان در یکی از حرفهایش، قبل از 15 خرداد، در یکی از حرفهایش گفت که این آخوندها طیاره هم سوار نمی‌شوند!- همان روزها بود که یکی از مراجع با طیاره رفته بود مشهد- و اینها با طیاره هم مخالفند. اصلًا با همه اساس تجدد مخالفند. اینها می‌خواهند برگردد به آن وقتی که مثلًا الاغ سواری کنند و بروند این طرف و آن طرف. یا فرض کنید که شمعی بسوزانند! برق را با آن مخالفند. همه آثار تمدن را با آن مخالفند. می‌آمدند پیش شماها یک همچو مسائلی را طرح می‌کردند. یا اینکه آخوندها همه درباری هستند! اینها همه برای منافع دربارها! اصلًا وجود اینها را دربارها آوردند. سلاطین این وجودها را در خارج محقق کردند! می‌آمدند پیش این قشر می‌گفتند: اینها دین ندارند! این بی‌دینها، یک مشت فکلی بی‌دین! و طوری تزریق می‌کردند که مع الاسف بعضی از اشخاص بی‌عمق باورشان می‌آمد. این باور آمدن اسباب این شد که این دو قشر از هم جدا شدند. این به او بدبین شد؛ او به این بدبین شد. چه دو قشری! دو قشری که مربی جامعه بودند. دو قشری که باید- جامعه را- با مساعی هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بکنند. اینها را از هم جدا کردند.

لینک مرتبط

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: