بعضی از کارها هست که جزای آن در این دنیا نمیشود؛ امکان ندارد. هر «جانی» یک نفر آدم است، مثل سایر مردم است، یک جان دارد و یک حیات دارد؛ این جانی اگر چنانچه ده هزار نفر را کشته باشد [و] ما بخواهیم برای ده هزار نفر این را مجازات کنیم، چطور مجازات کنیم؟ یک جانی که صد نفر را، به آن طرزی که میدانید در شکنجه قرار داده، یعنی آن طرزی که شنیدید در شکنجه قرار داده، حالا ما بخواهیم این را مجازات کنیم، چطور مجازات کنیم؟ نمیشود، یک جان دارد؛ ما غایت امر این است که او را بکشیم؛ غایت امر این است که نه، او را فرض کنید با شکنجه بکشیم. اما او که یک [نفر را] شکنجه نکرده، یک نفر را نکشته که در مقابل یک کشتن یک کشتن، و در مقابل یک شکنجه یک شکنجه. شکنجهگرهایی که از خارج هم تعلیم بر میداشتند، اینها فوج فوج مردم را شکنجه کردهاند! اینهایی که جوانهای ما را کشتهاند- بعضی از آنها عدد بسیاری از جوانهای ما را کشتند و از بین بردند- اینها آن قدری که ماها میتوانیم شکنجهشان کنیم و ماها میتوانیم جزا به آنها بدهیم یک امر ناچیزی است.لکن یک جای دیگری هم هست که در آنجا شکنجههایی است که ما نمیتوانیم بفهمیم. و آن از خود اعمال است. این طور نیست که نظیر اینجا یک فراشی از خارج بیاید و شکنجه کند. خود عمل انسان چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان میرسد. و چنانچه «عمل» ناصالح باشد، همان به او میرسد؛ و مَنْ یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ شَراً یَرَه. از آن طرف هم: فَمَن یَعمَل مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیراً یَرَهُ. خودش را میبیند. هر ذرهای که انسان عمل میکند یک صورت ما وراء طبیعت دارد. اینجا زبانش را آدم دراز میکند، زبان درازی میکند، یک مسلمانی را، یک مومنی را فحش میدهد، غیبت میکند؛ آن مومن فرض کنید در امریکاست؛ شما از اینجا به او فحاشی میکنید یا غیبتش را میکنید؛ اینجا که این زبان این قدر دراز شده است، در آنجا صورتش این است که همین زبان دراز میشود تا آنجا از رویش عبور میکنند! در حدیث است این زبان درازی اینجا، آنجا صورت دارد. این شکنجههای ناجوانمردانهای که به جوانهای ما کردند، هر شکنجه صورت دارد آنجا. هر داغی که کردند داغ میشوند آنجا، همین عملْ آنجا صورت پیدا میکند. همین عملْ شکنجه میشود آنجا.