تمام مقصد ما اسلام است
همین «عصر». ما الآن بعد از اینکه انقلاب به پیروزی رسیده است، تا حدودی الآن وقتی است که ما در امتحان هستیم که حالا که ما آزادی پیدا کردیم، این آزادی را صرف چه میکنیم. آزادی پیدا کردیم؛ آزادی! حالا من آزادم که هر کاری میخواهم بکنم؟ آزادم که به هر که میخواهم اذیت بکنم؟ آزادم که هر چه میخواهم بنویسم؟ و لو به ضد اسلام باشد؛ و لو به ضد منافع مملکت باشد. این آزادی است؟! این را ما میخواستیم؟ ما آزادی میخواستیم، یا آزادی در پناه اسلام ما میخواستیم؟ ما اسلام میخواستیم. اسلام هم آزادی دارد، اما آزادی بیبند و باری نه. آزادی غربی ما نمیخواهیم. [بی]بند و باری است آن. هر کس با هر جوری میخواهد!؟ هر چه هر چه؟! نیست آن طور. آزادی که ما میخواهیم، آزادی در پناه قرآن ما میخواهیم. استقلال ما میخواهیم، آن استقلالی که اسلام به ما بدهد؛ آنکه اسلام بیمهاش کند. تمام مقصد ما اسلام است. همه اسلام است، برای اینکه اسلام مبدا همه سعادتها و همه قشرها را از ظلمات به نور میرساند. ما میخواهیم یک جمعیتی نورانی پیدا بکنیم، یک قشرهای نورانی که وقتی وارد میشویم در یک دانشگاهی، عملش نورانی، علمش نورانی، اخلاقش نورانی، همه چیزش نورانی باشد؛ الهی باشد. پیروزی نه برای این است که ما برسیم به یک مثلًا آزادی؛ برسیم به یک استقلالی و منافع برای خودمان باشد، همین؛ همین دیگر تمام؟ حالا که دیگر منافع مال خودمان شد، دیگر کاری دیگر نداریم؟" />