هدف انبیا، تربیت انسان
یک ملتی که روح انسانیت در آن باشد پیدا بشود؛ تحول پیدا بشود در خود اشخاص. آن چیزی که مطرح است پیش انبیا انسان است. آن چیز، چیز دیگر نیست؛ انسان مطرح است پیش انبیا؛ چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید. میخواهند انسان درست کنند. انسان که درست شد، همه چیز درست میشود. رژیمها، به تبع خارجیها، میخواستند که در این ممالک شرقی انسان درست نشود. آنها از انسان میترسند. آنها میخواهند که یک انسانی پیدا نشود. انسان اگر پیدا شد، زیر بار زور نمیرود. انسان اگر پیدا شد، منافع مملکتش را به خارج نمیدهد. امین است انسان. انسان برای خدا کار میکند و برای خداست. زندگیاش برای خداست و مردنش هم برای خداست. یک همچو موجودی ممکن نیست که برای اجانب خدمت بکند و به ضد کشور خودش قیام بکند. اینها نخواستند در دانشگاههای ما انسان درست بشود. از انسان میترسیدند. کوشش کردند که نیروی انسانی ما را نگذارند رشد بکند؛ نیروی انسانی ما را نگذارند جلو برود؛ کوشش کردند؛ با هر ترتیبی که توانستند؛ با هر نقشهای که داشتند. عمده کارشان روی انسانها بود که انسانها را نگذارند رشد بکنند. وقتی انسان تربیت نشد در یک مملکت، وقتی تمام نظر یک فرد به مادیت بود، وقتی تربیت، تربیت مادی بود، خوب، این آدم میخواهد که دارای یک پارک باشد، این از هر راهی شد بشود؛ این فرقی به حالش نمیکند. برای اینکه مادی است. آدم مادی همین جهت ماده را نگاه میکند؛ کار ندارد که این ماده، این پارکی که پیدا شده است، این اتومبیلی که پیدا شده است، از کجاست. هر چیز خودش را میخواهد، به مبداش کار ندارد. انسانِ الهی است که اگر چنانچه یک چیزی را به او بدهند، میپرسد از کجاست؛ چه هست؛ استفاده این آیا صحیح است یا نه؛ این اتومبیل آیا از راه حلال است یا حرام؛ خیانت است یا امانت. این انسان است که این چیزها پیشش مطرح است؛ ما هم این را میخواهیم. این اشتباه است که ما میگفتیم که، یا میگوییم که، رژیم نباشد بس است دیگر؛ استقلال باشد بس است؛ آزادی باشد بس است. نخیر، مساله این نیست. ما همه اینها را فدای انسان میکنیم. ما انسان میخواهیم. همه فدای انسان. انسان وقتی درست بشود، همه چیز درست میشود." />