اما باید توجه داشته باشید که امروز یک خطر بزرگی جلوی پای ماست، که من از این خطر بیشتر میترسم تا از خطر اینکه بیایند و بریزند و بکشند و ما را از بین ببرند. و آن خطر این است که نبادا ما پاهایمان را انحرافی برداریم؛ قدمهای انحرافی برداریم و مکتبمان را بد منعکس کنیم، اسلام را بد معرفی کنیم. آنکه مهم است این است که مکتب به قدرت خودش باقی باشد، و لو ما همه از بین برویم. ما شیعه ائمه اطهار هستیم. ائمه اطهار اکثراً یا کشته شدند یا [مسموم] شدند؛ لکن مکتبشان محفوظ بود. کشته شد، مکتبش محفوظ بود. بلکه مکتب را زنده کرد. با این کشته شدن مکتب را زنده کرد. سید الشهدا دیدند که مکتب دارد از بین میرود. قضیه قیام سید الشهدا و قیام امیر المومنین در مقابل معاویه، قیام انبیا در مقابل قدرتمندان و کفار مساله این نیست که بخواهند یک مملکت [را] بگیرند. همه عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست، مقصد آنها این نیست، که کشورگشایی بکنند. اینهایی که از اسلام تعریف میکنند که کشورگشایی کرد، اینها اسلام را نمیشناسند چه است. خیال میکنند اسلام هم مثل رژیم، اسلام مثل امریکا میماند که هر چه کشورش وسیعتر بهتر. کشورگشایی انبیا سنخش فرق دارد با کشورگشایی سلاطین. سلاطین برای دنیایشان فریاد میزنند؛ برای دنیایشان کشورگشایی میکنند؛ برای قدرت شیطانیشان کشورگشایی میکنند؛ انبیا میروند که یک جمعیتی را آدم کنند؛ توی سرش میزنند که آدم بشو. آنها کشورگشاییشان برای این است که انسان درست کنند.