ناتوانی ابرقدرتها در برابر اتحاد ملت
ما فرض میکنیم اصلًا در دنیا این طور است، ما فرض میکنیم که یک وقت از طرف یکی از این ابَرقدرتها بریزند ایران را بگیرند- نمیکنند، نمیشود این. اما ما حالا فرض میکنیم- لکن با یک ملتی که همه یکپارچه هستند نمیتوانند بمانند. گرفتن یک جایی یک طور، ماندنِ در آنجا یک طور دیگر است؛ وضعش جور دیگر است. بخواهند برای هر آدمی یک مامور بگذارند؛ اینکه معقول نیست. در هر شهری یک عده میگذارند، بعد از چندی، همین مردم آن عده را از بین میبرند. کشورگیری غیر کشور نگه داشتن است. اینها عاقلاند اولًا که نمیشود دیگر در دنیا با اعمال زور، آن طوری اصلًا معقول نیست دیگر. ثانیاً قُوای ابَرقدرت [ها] همه مقابل هم ایستادند. این مواظب اوست، آن هم مواظب این است؛ این یک قدم اگر جلو برود، آن هم میگوید من هم میخواهم جلو بیایم. از این جهت، خداوند این طور ملتها را به همین معنا حفظ میکند که قدرتهای بزرگ در مقابل هم بایستند و نتوانند هیچ کدام تعدّی بکنند. و آنها میدانند که- اگر فرض کنیم- که یک قدرت هم بشود و بخواهد حمله بکند و یک جا را بگیرد، نمیتواند ادامه به حیات خودش بدهد. این کشورگیرهایی که یک وقتی میریختند و یک جایی را میگرفتند بعد از چندی همهشان از بین میرفتند و مستهلک میشدند؛ بلکه جزء همین ملت میشدند.بنا بر این، ملت وقتی یک مطلبی را میخواهد، این عملی خواهد شد. و شما اسلام را خواستید و جمهوری اسلامی را خواستید و احکام اسلام را هم همهمان میخواهیم و این عملی میشود. بیخود دست و پا میزنند! خودشان را زحمت میدهند، البته ما را هم زحمت میدهند. اما زحمت دادن یک مطلب است؛ " />