اسلام الآن غریب است توی ملتها. نمیشناسند اسلام را. چون نمیشناسند اسلام را، احکام اسلام را هم نمیدانند، اسلامشناسهای ما هم اسلام را نمیشناسند. نمیشناسند این چی هست. وقتی نشناختند خیال میکنند که چنانچه حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر فقیه در کار نباشد، دیگر هر که میخواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند. فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام میترسند. از اسلام ترس دارند. اسلام نمیگذارد این حیثیت فاسدها را باقی باشد. اینها میترسند از آن. بعضیها هم گول خوردند. بعضیها متعمدند در این امر. بعضیها هم گول خوردند. و الّا حکومت اسلامی مثل حکومت علی بن ابی طالب دیکتاتوری تویش نیست. حکومتی است که به عدل است. حکومتی است که زندگی خودش از زندگی سایر رعیتها بدتر است. آنها نمیتوانستند مثل او زندگی کنند. او نان جو هم سیر نمیخورد. یک لقمه، دو تا لقمه برمیداشت با یک خرده نمک میخورد. این حکومت اصلًا میتواند دیکتاتوری؟ دیکتاتوری برای چه بکند؟ عیش و عشرتی نیست تا اینکه بخواهد دیکتاتوری بکند برای او. حکمفرمایی اصلًا در اسلام نیست. حکمفرمایی اصلًا در کار نیست. پیغمبر اسلام که راس مسلمین و اسلام بود وقتی که در یک مجلسی نشسته بودند تو مسجد روی آن حصیرها- معلوم نیست حصیر حسابی هم داشته باشد- آنجا نشسته بودند، دور هم که نشسته بودند، عربهایی که خارج بودند و نمیشناختند پیغمبر را میآمدند میگفتند که کدام یکی محمد هستید. نمیشناختند. برای اینکه حتی یک همچون چیزی هم زیر پیغمبر نبود. حالا ما اشراف هستیم. یک همچو حکومتی که بنا باشد این طوری باشد، یک خانه گلی داشته باشد، یک گلیم هم حتی نداشته باشد، یک حکومتی که یک پوست میگویند داشته است که روزها علوفه شترش را حضرت امیر رویش میریخته، شبها زیر خودش و فاطمه میانداخته و میخوابیده رویش، اینکه دیکتاتوری نمیتواند باشد.