پس این معنا که شما میگویید که تشر زده آقای کارتر و ما را خواسته بترساند، این نظیر همان تشری است که آن حیوان میزند و ما هم بنا نداریم بترسیم. یک قومی میترسند که برایشان مردن یک مساله باشد. شما یک مقداری باشید توی این مردم. همینهایی که اینجا الآن فریاد دارند میزنند. یک مقداری توی اینها باشید ببینید که اینها منطقشان چیست؟ اینها میگویند که ما میخواهیم که شهید بشویم. همین امروز که در روزنامه من دیدم این عیال مرحوم آقای مفتح میگوید که ما افتخار میکنیم که یک شهید دادیم. یک مردمی که بانوانش این طور باشند که به شهادت سرپرستشان آن هم یک چنین سرپرستی افتخار بکنند و بسیاری از این زنها که جوانشان را از دست دادند میآیند پیش من میگویند که ما باز هم داریم. باز هم داریم که تقدیم کنیم. یک چنین ملتی را آقای کارتر از نظامی میترساند؟! از نظامی باید خودش را بترساند که به آن طرف اعتقاد ندارد. آنهایی که دعا را میخواهند وسیله ریاست قرار بدهند، ناقوس را میخواهند وسیله و بلندگویشان باشد برای ریاست. ما از چه میترسیم؟ مایی که معتقدیم که از اینجا که برویم به یک جای بهتر میرسیم چرا باید بترسیم؟ پس ما از نظامیشان نمیترسیم. ما مهیا هستیم، تا آن اندازه که میتوانیم مقابله کنیم. اگر نتوانستیم شهید میشویم. کاری نیست این. اولیای ما هم همین طور بودند. لکن من به شما میگویم که اصلًا این اسلحه پوسیده است. این اسلحه، اینکه ما مداخله نظامی میکنیم، یک اسلحه پوسیدهای است که سابقاً اگر یک چنین چیزی میگفتند در ایران، خوفی بود. اما ایران الآن از این چیزها خوفی ندارد و این اسلحه پوسیده است. اصلًا اسلحه در دنیا پوسیده است. مسخره میکند دنیا این حرف را. این حرفی که ما مداخله نظامی میکنیم. این حرفی است که دنیا مسخرهاش میکند. لکن حالا اگر دیوانگی کردند و یک چنین کاری کردند ما هم حاضریم. ما ابایی از این نداریم. البته ما حتی الامکان میخواهیم که بشر انسان باشد و مثل سباع به هم نریزند. اما اگر سباعی به ما حمله کرد ما دفاع میکنیم تا آن حد که میتوانیم. اما قضیه اقتصادی و اینها. این هم همان طور است. از همان قماش است که کهنه شده این اسلحهها.