اما قضیه اینجایی که شما اسمش را سفارت میگذارید و ما اسمش را جاسوسخانه میگذاریم، این قضیه را یک دسته از جوانهای ما رفتند و آنجا را گرفتند و دیدند که محل جاسوسی است اینجا. اصلًا یک سفارتخانه نیست؟ با اسم سفارتخانه یک محلی را درست کردند برای جاسوسی و توطئه در منطقه نه توطئه تنها برای ایران. اینها هم که دیدند در آنجا هستند، آنها هم جاسوس هستند، اصلًا مامور سیاسی، ما در ایران برایمان ثابت نیست که یک مامور سیاسی امریکا داشته باشد. امریکا ما را یک دولت سیاسی نمیدانسته که یک مامور سیاسی بخواهند بفرستند. دولت اینجا هم آن وقتی که بود، رژیمی که بود نوکرش بود، هر کاری میخواست میکرد. میخواست چه کند؟ یک دیپلمات بیاورد اینجا. مگر مواجه بود با یک مملکتی که مثل خودش بود؟ یک مملکتی بود که در قبضه او بود و همه چیز آن دست او بود. این دیگر دیپلمات نمیخواست. این اینجا میخواست که یک مرکزی درست بکند و عمده نظرش خارج بود. دشمنان خارجی او بود. عمده نظر آقای کارتر در این محل که این چیزها را درست میکرد شوروی بود نه اینکه ایران برایش یک چیزی بود. خوب، ایران در مشتش بود. کاری به او نبود. عمده نظر این بود که اینجا پایگاهی درست کنند. در مقابل یک قدرت بزرگی پایگاه نظامی درست کرده. پایگاه همه چیز و پایگاه جاسوسی هم درست کرد، که این مرکز است جوانهای ما رفتند، کشف کردند که مرکز، مرکزِ جاسوسی است. افراد، افرادِ جاسوس و یک موجودی که، یک انسانی که، یک آدمی که دیپلمات باشد و عرض بکنم که از اجزای سفارتخانه- به اینکه سفارت باشد معلوم نیست- در اینجا باشد. بنا بر این همه ملت ما هم دنبال اینها هستند. دولت هم نمیتوانست خلاف بکند. دولت اینجا هم، ملت هست، همه چیز دست ملت است. دولت هم مخالفت نمیکرد برای اینکه دولت هم وقتی ببیند که یک مرکزی مرکز جاسوسی است که نمیتواند بپذیرد که به عنوان یک مرکز دیپلماتیک. وقتی این طور شد راجع به آن را نگذارید پهلوی آن شلوغهایی که کردهاند، آنها یک مسائلی است، این مساله دیگر است این یک مساله ملی است که ملت ما همهشان با هم موافقاند در اینکه این لانه باید از بین برود. و ما دیگر اجازه این را نمیدهیم که در مرکز ما، در محل ما یک مرکز جاسوسی برای جاهای دیگر بشود. این اجازه را نخواهیم داد. ملت هم نخواهد داد. دولت هم نخواهد داد.