این جوانها یک عقدههایی از سابق دارند. این عقدههایی که از سابق دارند اینها روی آن عقدهها انگشت میگذارند و وسوسه میکنند. این عقدهها را دَم به آن میدهند. این عقدهها را باد به آن میزنند و از آن راه نظم را به هم میزنند. نظم به هم خورد، انسجام به هم میخورد. یک دسته میآیند در ارتش، این کار را میکنند، وامیدارند که نظم را به هم بزنند. نظم به هم زدن چیست؟ این است که پایین از بالا اطاعت نکنند. این طبقه پایین و سرباز از درجهدار، درجهدار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نکند. اطاعت که نکردند نظم از بین میرود. نظم که از بین رفت، انسجام نیست دیگر. انسجام وقتی نشد خودش پوسیده میشود. دیگر احتیاج نداریم که از خارج یکی بیاید. پوسیده، خودش پوسیده است. یک صدا یک جایی در آید، خود این میپوسد، تمام میشود. در ژاندارمری هم همین بساط را درست میکنند. در شهربانی هم همین بساط را درست میکنند. تو پاسدارها هم همین بساط را درست میکنند. یکوقت چشم باز میکنید میبینید که قوای انتظامی از آن حالی که باید همه هماهنگ باشند و منسجم باشند، از آن حال بیرون رفته است. خود ارتش خودش دارد خودش را میخورد. ژاندارمری هم همین طور و سایر قوا هم همین طور. اینها یک نقشه است آقا.