صراحت کلام
خط آقای بهبهانی را نمی شناسم
هر شب در حرم به یاد شما بودم
زنها حق رای دارند
هنوز ترجمه تمام نشده بود که از جا برخاستند
اجازه سوءِ استفاده نمی دادند
چطور است فلانی خودش اینجاست؟
نباید از این چیزها بترسند
از من مدح نکنید
کتابها را به خانه من نیاورید
باید این القاب برداشته شود
میل ندارم عکس من باشد
اسلام به من بستگی ندارد
نباید بر من منتی داشته باشید
باید استغفار کند
من شخصاً دخالت نمی کنم
این کار را نمی کنم
زیر بار من هم نرو
رساله هم مثل سایر احتیاجات است
گویی با دوستان قدیمی شان صحبت می کنند
حرف دیگران را نزنید
در بیرونی من غیبت نکنید
این غیبت است
فضای اینجا الان حرام است
کسی به من چنین اجازه ای نداده
سکوت من برای او مغتنم است
تا اینجا که آمدی دست شما درد نکند
اگر برای خدا می کنید صبر کنید
کلمه عید را حذف کنید
فکری کرده اید تفرقه ها از بین برود؟
این شما بودید که شاه را برگرداندید
به شاه هشدار دادند
هم به چشم می خورد هم به صورت!
باید جواب قاطع بدهید
تو هم بنشین و گوش کن
من غیر از این را می خواهم
بی اعتنا سر جای خود نشسته بودند
شیرینی لازم نیست
خداوند به اندازه سنگینی منصبتان از شما تکلیف می خواهد
نگذارید این روحیه های زنده خمود شوند
از پای نخواهم نشست
اگر یک قطره خون اباعبدالله در من باشد
این روحانیون کیستند؟
تو کجایت سرباز است؟
اعلامیه امام با همه فرق می کرد
باید در روزنامه اعلام کنند
اگر نمی دانید خلاف شرع است به قم بیایید
اگر باز شیطانی متوجه مملکت شد
اینها را ببرید چند پشت بام آنطرف تر
آماده همه چیز باشید
مطالبم را در محکمه خواهم گفت
قلم و کاغذت را بردار و برو بیرون!
اگر شاه به دریا انگشت بزند نجس می شود
به شرطی که دیگر تکرار نشود
من برای خدا از اسلام دفاع می کنم
برای من شما و عَلَم فرقی ندارید
ایران دیگر عید ندارد
نمی گذارم لایحه محرمانه بماند
دستور دادند درس ها تعطیل بشود
آثار جرم را از بین نبرید
طبیعت شاه و ایادیش مثل سگ درنده است
نمی توانم ناظر رفتار ظالمانه شاه باشم
اولین کسی که اسلحه می گیرد خود من هستم
مردم حاضرند ورشکست بشوند ولی شاه نباشد
اگر یک جمله علیه شاه بگویند
اگر می خواهید با من دیدار دوم داشته باشید
توی دهن بختیار می زنم
به کارتر بگویید
فقط یک سوال از مردم بکنید
رییس جمهور آمریکا بداند
چرا مانع جوانها می شوید؟
هیچ تغییری در ایشان دیده نمی شد
همین جملات کافی است
بگویید بیاید
مایوس بر می گشتند
اجازه دخالت به کسی نمی دادند
از سرمایه داران نباشند
من سخنگو ندارم
نه نماینده دارم نه سخنگو
قطب زاده مشاور من نیست
هر کس از طرف من حرف زد پذیرفته نیست
کسی نماینده من نیست
به فرزندشان هم اجازه دخالت نمی دادند
حتی فرزندشان سخنگوی ایشان نبود
می خواهم به ایران بروم
در بیت من افراد باید بیطرف باشند
در خانه من باید باز باشد
چرا کسی را که به بیت انتساب دارد برای سخنرانی بردید
گوینده این مطالب توبه کند
حق توصیه ندارند
رادیوی خود را مخفی نمی کردند
قیامت سرتان نمی شود؟
دوست دارم با من اینطور باشید
از این حرفها نزنید مردم می خندند
بیان امام شیرین بود
با بیان ساده و روان درس می دادند
واجب نیست به درس من بیایید
خدای متعال، حافظ حوزه است
بیخود انتظار دارند
من همان خادم طلبه ها که بودم هستم
اگر مردم از تقلید من برگردند
در قم هم نماز جماعت نمی خواندم
من به حج بعثه نمی فرستم
مخارجش را من می دهم
برای من مردم مهم هستند نه چیز دیگری.
چشم را برای قرآن خواندن می خواهم
این خانه تجملی است
ببین عبای من هم پاره است
اینجا طاغوت بازی در نیاورید
بنده هم سرباز اسلام هستم
کاری نکن بگویم بیرونت کنند
با جیپ روباز می آیم
از صدور اعلامیه ترسی نداشتند
شما از یهودیان هم بدتر کردید
دولت ایران غلط کرد شما هم غلط کردید
ما از کسی باکی نداریم
نمی شود عکس بگیرید
کی تفاهم کرده؟
اگر نمی آیند نمازم را بخوانم
خیر وقت نماز است
احساس غربت نمی کنم
هرگاه او را می دید، نصیحت می کرد
تیراندازی در آستان قدس رضوی
بی جواب نمی ماندند
برای چاپ رایگان اجازه نمی دادند
در چاپ کتاب استثناء قائل نبودند
وظیفه خودتان را انجام دادید
باید برای توهینشان استغفار کنند
دستور می دهم گوش هایش را ببرند
در مقابل بعثی ها محکم برخورد می کردند
نباید حالت مقابله با آن ها باشد
برخورد قاطع در برابر تجمل گرایی
شبهات دینی را بی درنگ رد می کردند
صراحت کلام در مقابل انجمن حجتیه
هیچ عکسی از آقا نبود
برای پدر جلال آل احمد مراسم فاتحه گرفتند
کسی که تکلیفش را انجام داده پیروز است
همیشه می گفتند آقا! اداره مملکت سخت است
من راهم را نرفته ام!
به هر کسی اجازه اجتهاد نمی دادند
اعتقاد داشتند مومن باید از خودش رفع اتهام کند
پدرم سه سال و نیم به درس امام می رفتند
برخورد با حاج آقا مصطفی مانند دیگران
تا رضایت موذن را جلب نکنید درس نمی دهم