من خوف این را دارم که شما ملت بزرگ ایران، که برای خدا قیام کردید و برای خدا جوانهایتان را دادید و برای خدا زحمات طاقت فرسا کشیدید و همه چیزتان را فدای اسلام کردید، با این جریانی که به نظر میآید که دارد پیش میرود، یک وقتی متوجه بشوید که- خدای نخواسته- با انعزال این مردم، اینهایی که خدمتگزار هستند، یک حکومت قلدری با اسم «اسلام»، با اسم «جمهوری اسلامی»، با اسم «خدمتگزار به اسلام» بیاید و همه زحمتهای شما و خونهایی [را] که دادید، هدر ببرد. رضا خان هم اول که آمد، در همین سینهزنیها میرفت سینه میزد، در تکیهها میرفت دور تکیهها میگردید و شمع روشن میکرد. آن وقت که پایش محکم شد، تمام آثار اسلام را این نانجیب میخواست از بین ببرد. در سرتاسر ایران، مجلس روضه آشکار، یکی نبود. اگر یک مجلسی بود، نصف شب بود، قبل از اذان صبح بود. شما خوف این را داشته باشید که اگر تشکر این نعمتی که خداوند به شما داده- و آن اسلام است و تشکرش به وحدت کلمه است و تشکرش به احترام به اولیای اسلام است- این تشکر را به جا نیاورید، خداوند عنایتش را برگرداند و- خدای نخواسته- ما را برگرداند به سالهایی که قبلًا بود و تلخیهایش در کام ما هست.