فیلم
 
کلیدواژه:

لکن چنانچه ما امروز یک کاری بکنیم که گفته بشود که آن وقت رژیم سلطنتی بود و این کارها را می‌کرد، حالا هم که جمهوری اسلامی است و اسلام است و دم از قرآن می‌زنند و دم از اسلام می‌زنند و دم از ایمان می‌زنند، حالا هم همان است. منتها لفظش فرق کرده است؛ معنا همان معناست. الفاظ تغییر کرده است، به جای رژیم سلطنتی رژیم جمهوری گفته شده است، لکن عمل همان عمل است و برنامه همان برنامه. این یک مسئولیت بزرگی است گردن من و آقا، گردن آقا و شماها هم هست، و گردن همه ملت. یعنی هر کس الآن در پوشش جمهوری اسلامی هست این مسئولیت را دارد. مسئولیت، مسئولیت شخص نیست. اگر مسئولیت شخص بود چیزی نبود. اگر مسئولیت آقا بود چیزی نبود. فرض کنید که آقای لاهوتی هم متهم بشوند، یا من متهم بشوم، و یا آقای ابو شریف متهم بشوند، این چیزی نیست. مساله اتهام مکتب است. مکتب ما را اینها متهم می‌خواهند بکنند؛ به اشخاص کار ندارند. آنها آن چیزی را که بر خلاف مقصدشان بوده است و آن چیزی که خودشان را برای آن شکست خورده یافتند، آن عبارت از مکتب ما بود. مکتب ما اینها را شکست داد. مکتب ما یک مکتبی بود که این جوانها را عرضه داشت؛ همین جوانها می‌گویند که شهادت را برای ما بخواهید. این مکتب بود، فرد نمی‌شود که، افراد نمی‌شود که، مردن را بخواهند برای یک اموری که مربوط به زندگی است! این اصلًا معقول نیست یک همچو چیزی که شما بگویید که من کشته بشوم برای اینکه مثلًا فلان چیز، فلان کالا، ارزان بشود یا گران بشود. این پیش اشخاص مطرح نیست. آنی که مطرح است عقاید مردم است. این، عقیده است که انسان را می‌کشد به این طرف و آن طرف. آن عقیده بود که حضرت سید الشهداء را با چند نفر، با چند عدد معدود، کشاند در مقابل یک امپراتور خبیثی که همه عُدّه و عِدِّه را داشت، لکن نه آدم بود، نه ایمان داشت. اینکه سید الشهداء را کشاند به آنجا مکتب بود که کشاند به آنجا؛ اتحاد و عقیده بود که کشاند به آنجا. و همه چیزش را داد در مقابل عقیده، در مقابل ایمان؛ و کشته شد و شکست داد؛ طرف را شکست داد.

لینک مرتبط

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: