فیلم
 
کلیدواژه:

مع الاسف یک نفر آدمی که، ایرانی خودش را می‌داند و می‌گوید من ایرانی هستم قبل از اینکه مسلمان باشم- در صورتی که مسلمان بودنشان را نمی‌دانم، ایرانی بودنشان را هم می‌دانم نیست- دستور می‌دهد یا تقاضا می‌کند از کارتر که محاصره اقتصادی بکن ایران را. ایرانی است، در انگلستان است؛ بختیار هست، می‌گوید من ملّی هستم. و من آن مطلبی را که یک روزی گفتم، شاهدش امروز پیدا شد. یک روز گفتم که اینها؛ این ابَرقدرتها ممکن است که بیست سال، سی سال، یک کسی را در یک مقامی با یک وِجْهِه‌ای حفظش کنند و نوکر آنها باشد، لکن مامور باشد که به جهت، لباس ملّی به خودش بپوشد؛ مثل بختیار که خودش را به دکتر مصدِّق بسته است و ملّی می‌گوید هستم. بعد از اینکه این مدتها گذشت، آن روزی که باید از او استفاده کنند، بعد از بیست سال استفاده می‌کنند. از ایشان هم که سالهای طولانی در جبهه ملّی بود و مدّعی ملیّت بود و مدّعی این بود که من اوّل ایرانی هستم و دوم اسلام، با اینکه این خودش کفر است، مع ذلک آن روزی که آنها می‌خواستند این عنصر به دردشان بخورد خورد. و به جای بدترین مخلوق خدا- که محمد رضا بود- به جای او مشغول شد به آدمکشی و جنایت، و دستور آدمکشی داد، منتها از او اطاعت نکردند. او هم می‌گفت که این ملت را به حصار اقتصادی بکشید. 

لینک مرتبط

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: