بسم الله الرحمن الرحیم
ناشناخته بودن حکومت اسلامی برای دشمنان
من از شما جوانهای برومند از هر طبقه که هستید، از نظامیان و کارمندان وزارت خارجه و بازماندگان شهدای آمل تشکر میکنم و سلامت و سعادت همه را از خدای تبارک و تعالی مسالت مینمایم. اشتباهی که همه این گروههای مخالف با ایران و اسلام دارند این است که چون یک حکومت اسلامی و یک رژیمی که تمام اجزای او منسجم باشد و یک دولتی که از مردم و ارتشی که از مردم باشد نبوده است یا اگر بوده است همان در صدر اسلام یک مدت کوتاهی بوده و بعدش نبوده است، لهذا، اینها آشنایی ندارند با یک همچو طرز حکومت. اینها همیشه در ذهنشان از حکومتها مثل حکومت هیتلر و رضا خان و دیگر اشخاص غیر انسانی و غیر اسلامی و غیر مکتبی در ذهنشان هست و مقایسه میکنند ما بین حکومتهایی که در تمام دنیا هستند با حکومتی که در ایران هست و نفهمیدند که این طرز حکومت غیر آن طرزهاست و لهذا، به فکر ناقص خودشان در این کشور کودتا امکان دارد و به فکر ناقص خودشان خرابکاریها در این کشور برای تضعیف روحیه ملت تاثیر دارد یا حمله نظامی در مقابل این کشور و این ملت فایده دارد. اینها، حتی آنهایی که از خود ایران بودند و در ایران هم در زمان انقلاب بودند نشناختند ایران را و نشناختند قدرت ایمان را و نشناختند اسلام را. اینها اعتقاد داشتند که کشور ایران به واسطه انقلابی که شده است، ارتشش در هم ریخته و مردمش متفرق، و سر و سامان ندارد این کشور و اگر یک قدرتی در مقابل او بایستد در ظرف چند روز میتواند که ایران را قبضه کند. این اشتباهات برای همین است که ادعا میکنند ما اسلام را میشناسیم و نشناختند، ادعا میکنند که ما جامعهها را میشناسیم و نشناختند و نکتهاش هم همین بود که عرض کردم که یک جامعه مثل جامعه امروز ایران سابقه نداشته یا سابقهای که آنها مطلع بر آن شده باشند نداشته. و لهذا، هر یک از اینها که با آن جهالتی که دارند و عدم دید سیاسی و شناخت از اسلام و جامعه ما دارند، در یک گوشهای با هم جمع میشوند و میخواهند توطئه کنند. به خیال خودشان میخواهند که یا ایران را برگردانند به حال سلطنتی، که یک طایفه زیادشان این خیال را دارند یا ایران را از جمهوری اسلامیاش برگردانند به جمهوری دمکراتیک، که آنها هم یک دسته هستند و روی هم رفته اینها اسلام را نمیخواهند، حتی آنهایی که ادعای اسلام میکنند هم حکومت اسلامی را به این وضعی که در ایران هست نمیخواهند. آنها نمیخواهند که دولتشان یک دولتی باشد که با مردم آمیخته است و ارتششان یک ارتشی باشد که در دامن ملت است و ملت در دامن او. آنها میخواهند که یک رژیمی باشد که یکی در آن بالا باشد و حکومت کند با یک اقلیت و همه مردم هم خاضع باشند، آن هم خاضعی که با سرنیزه خاضع باشند. شما اگر خیال کنید که در سرتاسر دنیا حکومتی باشد که سرنیزه را بردارد و بتواند به جای خودش بنشیند، نداریم همچو حکومتی؛ یعنی، خود ملتها و خود مردم، تودههای میلیونی با حکومتها موافق نیستند و یا تا کنون ندیدند یک حکومتی که وقتی که جنگ بشود همه مردم جنگجو هستند. وقتی که محاصره اقتصادی بشود افکار همه مردم توجه به این پیدا میکند که ما باید خودکفا باشیم و متخصصین ما مشغول میشوند و افکار خودشان را به راه میاندازند و قدرت خودشان را به راه میاندازند و ایران را مستغنی میکنند از خارج. و من به شما اطمینان میدهم که اگر تا یک مدتی ما در این فشارها باشیم، ایران بیشتر ثبات پیدا میکند و مغزهای متفکر مکتبی ایران بیشتر به کار میافتد و ایران را خودکفا میکند. آنها حتی کارمندان دولت را، کارکنان در کشور، آنهایی که در کارخانهها کار میکنند و کارگرانی که در مزارع مشغول زراعت هستند، در یک رژیم اسلامی نشناختند. آنها مقایسه کردند اینجا را یا به بعض کشورهای غربی یا به بعض کشورهای شرقی، و روی آن دید است که تا اینجا وارد میشوند. آن حربهای که در دست ایران است، پیش آنها نیست و آنها نمیشناسند آن حربه را؛ آن حربه ایمان است حربه توحید است، حربه اسلام است، حربه قرآن مجید است که در تحت بیرق یک همچو اسلام و قرآن و توحید همه مجتمع هستند و آنها تاییدات غیبی الهی را منکر هستند، نمیتوانند بفهمند، اینها نمیتوانند چشمشان را باز کنند و ببینند که در هر گوشه از ایران یک امور خارق العاده واقع میشود که با دست عادی بشر نمیتواند واقع بشود.آنها در طبس آمدند و گمان کردند که میتوانند نیرو پیاده کنند و میتوانند بیایند و به بهانه خارج کردن گروگانها ایران را قبضه کنند و خدای تبارک و تعالی شنها و بادها را فرستاد و آنها را شکست داد.
اینها نمیتوانند بفهمند و نخواهند توانست فهمید که سربازهای ایران از نظامی و پاسدار و سایر قوای مسلح با ایمان است که دارند پیش میروند. تمام قدرتها یک طرف ایستادند و یک قدرت ایمان هم در مقابل آنها یک طرف و قدرت ایمان بر آنها غلبه کرد و غلبه میکند. اینها جامعهای که اسلام در او وجود پیدا کرده است و پیاده شده است، این جامعه را ندیدند تا بفهمند. در کتابها هم همچو جامعهای را نخواندهاند تا بفهمند. افکار کوتاه آنها هم نمیرسد به این امر که بتوانند بفهمند جامعه اسلامی یعنی چه. در تاریخ، در عین حالی که خواندهاند که عدههای بسیار کم و ارتش بسیار کم اسلام بر دولتهای طاغوت بسیار قدرتمند مثل ایران سابق و مثل روم غلبه کردند و این غلبه، غلبه ایمان بود، آنها را آن طور غربیها غربزده کردند و تبلیغات بر ضد اسلام و بر ضد ایمان و بر ضد انبیا کردند که غفلت کردند از ایمان و اسلام و روی آن غفلت مشغول این طور خرابکاریها هستند. اگر این عدهای که در جنگل بودند اسلام را فهمیده بودند، حمله به آمل نمیکردند. این حمله در عین حالی که برای ما تاسفانگیز بود و عدهای از برادرهای ما را از دست ما گرفت، لکن فهماند به این دستههای غیر انسانی که این طور نیست که شما خیال میکنید که اگر یک صدایی بلند کنید مردم با شما هستند. چطور یک مردم مسلمانی که دل بستهاند به اسلام و دل بستهاند به قرآن، و شهادت را برای خودشان افتخار میدانند و هر کس شهیدی دارد برای خانمان خودش یک افتخاری میداند و هست، چطور امکان دارد که چند تا دزد سر گردنه و چند تا اشخاصی که هیچ از قرآن و اسلام اطلاع ندارند و هیچ ایمان ندارند، بیایند و یک شهر مومن را بخواهند به هم بزنند؟ این معنا واضح شد که مساله آن طور نیست که اینها فکر کردند. صدام یا آنهایی که صدام را وادار کرده بودند به اینکه به ایران حمله کند، نشناخته بودند ایران را، نشناخته بودند قدرت اسلام را، نشناخته بودند قدرت ایمان را و حمله کردند و به این دام افتادند و حالا دارند دست و پا میزنند که از این دام بیرون بروند و نمیتوانند بیرون بروند.
حکم قرآن در مورد متجاوز
تبلیغات زیادی که شما میدانید در همه بوقهای تبلیغاتی هست، اخیراً دیگر به اینجا رسیدهاند که از این راه تبلیغ کنند که صدام صلح طلب است و ایران قبول نمیکند. ایران که میگوید ما از آن راهی که داریم عقب مینشینیم، ببینید چه راهی را او میگوید، ایران چه میگوید. در عین حالی که میدانند باز هم نخست وزیر ما، رئیس جمهور ما، رئیس مجلس ما، وزیر خارجه ما، همه اینها تکرار میکنند که بیایند اشخاص ببینند که ما چه میگوییم، آیا ما صلح طلب نیستیم؟ صدام صلح طلب است؟! اگر یک دزدی آمد در خانه یک انسانی و اثاث او را یک مقداری غارت کرد و خانه او را گرفت و به آتش زد بعض اثاث او را، بعد بگوید که مردم بیایید ما را صلح بدهید. صلح بدهند که توی دزد یک قدری از خانه را داشته باشی و صاحبخانه هم یک قدری؟ توی دزد این ضررهایی که زدی، نادیده بگیرند؟ توی دزد این شرارتهایی را که کردی، نادیده بگیرند؟ اگر نادیده نگیرند، صلح طلب نیستند؟ اگر صلح به این معنا میگویند که ما کشوری که به آن حمله شده است، تجاوز شده است، دزدها آمدهاند و مقداری از منزل ما را، مقداری از خانههای ما را غارت کردند، آتش زدند، خراب کردند و جوانهای ما را کشتهاند، حالا میگویند ما سر جای خودمان هستیم، بیایید ای دنیا ببینید که ما صلح طلبیم، بیایید صلح بکنیم. خوب، ما هستیم در اینجا، اینجایی که با تجاوز آمدیم و گرفتیم، اینجا هستیم، لکن بیایید ما را صلح بدهید! این صلح را کدام انسان میتواند بپذیرد؟ این اسمش صلح هست اصلش؟ ایران که میگوید تا از خانه ما بیرون نروید، و تا جرمهایی که کردید، معلوم نشود که شما مجرم هستید و تا ضررهایی که به ایران زدید جبران نشود و حکم به جبران نشود، صلح معنا ندارد، برای اینکه صلح بدون اینها یعنی یک مقدار از خاک ما دست آنها باشد و بعد بگویند گرفتیم این را و مال خودمان. این ضررهایی که به ایران وارد شده است که ضررهای انسانیاش بسیار با اهمیت و ضررهای مادیاش هم همین طور، این ضررها را زدیم، حالا بیایید صلح کنیم. یک مقداری از خاک ایران مال ما باشد و حدش را بیاوریم این ور آبادان مثلًا، حدش را قرار بدهیم خونین شهر، این صلح است؟! ما میگوییم به همه کشورهای اسلامی و تمام کشورهای عرب و غیر عرب، ما میگوییم که ما حَکَم را قرآن قرار میدهیم. قرآن کتاب آسمانی مسلمین است، طایفه یا طایفه دیگری ندارد، ما حکم را قرآن قرار میدهیم، ما یک آیهای از قرآن کریم را حکم قرار میدهیم و عقلای عالم، اشخاصی که میخواهند صلح بدهند ما را، با همین یک آیه عمل بکنند و ما قبول داریم. صدام هم که میگویید و خودش اقرار میکند که من مسلمان هستم، در عین حالی که ما بعید میدانیم، این قرآن است. سایر کشورهای اسلامی هم که میگویند که ما، ملتها قرآن را قبول دارند، حتماً دولتها هم میگویند ما به قرآن اعتقاد داریم، بیایند بنشینند، نماینده بفرستند، ما قرآن کریم را باز میکنیم، سوره حجرات را باز میکنیم و یک آیه از آیات سوره حجرات را برایشان میخوانیم، میگوییم بیایید با این عمل کنید. در آن آیه این است که «اگر دو طایفهای از مومنین با هم جنگ کردند، شما صلحشان بدهید و اگر یک طایفهای از اینها تجاوز به طایفه دیگر کرد، همهتان مکلفید که با او قتال کنید، جنگ کنید تا اینکه به اطاعت خدا برگردد. وقتی به اطاعت خدا برگشت، صلح کنید به عدالت، به قسط». «1» ما میگوییم به دنیا که بیایید ببینید که ما در خاک عراقیم یا عراق در خاک ماست؟ اگر ما در خاک عراقیم، شما با ما جنگ کنید، و اگر عراق در خاک ماست، به حسب قرآن کریم تجاوز کرده، فئه باغیه است و فئه باغیه را باید با او قتال کنید. ما از قتال شما هم گذشتیم و امیدی به این نداریم، لا اقل محکوم کنید. اگر به قرآن عمل نمیکنید که قتال کنید و او را با سرنیزه بیرون کنید از کشور اسلامی، لا اقل محکوم کنید او را، و اگر محکوم هم نمیکنید لا اقل بیصدا باشید، بیطرف باشید. چه شده اینها را که نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حکم عقل اعتنا دارند و نه به مسائل بین المللی، به هیچی اعتنا ندارند.تهمت همکاری با اسرائیل
هر روز یک شایعه درست میکنند؛ هر روز میگویند بحرین را بنا بود ایران، میخواست بحرین را چه بکند. یک طیاره از یک جا عبور میکند، یک جایی دیگر ساقط میشود، شایعه درست میکنند که اسرائیل داشت همراهی میکرد و اسنادش موجود است. این کدام اسناد؟! یک کشوری که بیست و چند سال است با اسرائیل مخالفت کرده، دست اسرائیل را از نفتش کوتاه کرده، روابط بکلی قطع است و او را غاصب میداند و مسلمین را دعوت به اتحاد میکند که این را باید بیرون بکنید و او به ریش مسلمین دارد میخندد و امریکای فاسد هم همین طور، باز این مسلمین از اسرائیل دست برداشتند و میخواهند با او مصالحه کنند بعضی از آنها به تبع امر امریکا، و همه تبلیغات خودشان را متمرکز کردند به ضد ایران. یک دفعه از خودشان نمیپرسند که آخر قضیه چیست؛ این قدر سرسپردگی به امریکا، این قدر سرسپردگی و ترس. ذخایر خودتان را تقدیم امریکا میکنید و با او هم روابط دارید و از او هم عذر میخواهید و خوش خدمتی و خوش رقصی هم میکنید. ما با اینکه یک ملت ضعیف هستیم و به حسب افراد، افراد ما حدود سی و پنج میلیون یا چهل میلیون است و ابزار جنگی ما یک ابزار محدودی است، بسیاریش هم غارتگرها در وقتی که انقلاب بود، غارت کردند و قایم کردند، حالا به روی خود همین ملت میکشند، ما با همه این گرفتاریها که داریم، در مقابل همه کشورهایی که میخواهند تعدی بکنند ایستادهایم. در مقابل همه قدرتهایی که با ما میخواهند مخالفت کنند و با اسلام میخواهند مخالفت کنند، ما ایستادهایم. و مع الاسف، این دولتهای اسلامی بسیاریشان به جای اینکه با اسرائیل جنگ کنند، به جای اینکه دست اتحاد به ایران بدهند که اسرائیل را دفن کنند، اسرائیلی که به همه چیز مسلمین طمع دوخته است، اسرائیلی که برنامهاش این است که از نیل تا فرات مال اوست، این اسرائیلی که مکه و مدینه مکرمه را از خودش میداند و میخواهد دست درازی کند، مع الاسف، این حکومتها به او کار ندارند، بلکه میخواهند [به رسمیت] بشناسند او را و همه تبلیغات خودشان را و همه همّ و غم خودشان را به اسلام و به حکومت اسلامی ایران متمرکز کردهاند. تا گفته میشود که ما از این حدودی که داریم و چیزی که از اول گفتهایم هیچ قدمی کنار نمیگذاریم، فوراً میبینید که یک جا میگوید که دیگر صلح امکان ندارد، برای اینکه ایران سر صلح ندارد. مگر آن حدودی که ما گفتیم چیست؟ جز این است که باید بیرون برود تا ما بنشینیم با او صلح کنیم؟ ما قرآن میگوییم، ما حکم قرآن را میگوییم که همه مسلمین باید با این جنگ کنند تا این بیرون برود. اگر بعد از جنگ سر فرود آورد به احکام اسلام، آن وقت بنشینند صلح کنند، آن هم صلح به قسط و عدل. مسلمین بیایند ببینند؛ بابا بیخود صرف وقت در تبلیغات نکنند و حُسن قضیه این است که تبلیغات این قدر اختلاف دارد و این قدر اعوجاج دارد و این قدر خلاف ضروری است که دیگر هر که بشنود هم، اگر راست هم اینها بگویند، میگویند دروغ است. این بوقهای تبلیغاتی که هر روز یک چیز میگویند و هر روز یک مطلب واضح الفساد را میگویند، طوری اینها حیثیت خودشان را از دست دادهاند که هر که بشنود که رادیوی کذایی چه گفت، میگوید رادیو دروغ میگوید. رادیویی که میگوید که زن و مرد ایران دیگر برگشتهاند از حکومت اسلام، از این حکومت پشت کردهاند یا نقل میکند از بعض اشخاص فاسدی که به واسطه فسادش نتوانسته است در ایران بماند و فرار کرده، نقل میکنند که اینها جوانها و زنهای آبستن، بچهها و اینها را در خیابانها هر روز میکشند، در عین حالی که خود این تروریستها دارند این کارها را میکنند، این کارها را انجام میدهند و بعد میگویند ایرانیها این کار را میکنند. بله ایرانی است، اما کدام ایرانی؟ آن ایرانی که به اسم «مجاهد خلق» بر ضد خلق، با اسم «فدایی خلق» بر ضد خلق قیام کرده است، آن هم ایرانی است لکن انسان نیست.جایز نبودن ورود قوای مسلحه در احزاب
برادرها، ما باید خودمان، خودمان را حفظ کنیم. نباید ما منتظر این باشیم که قدرتهای خارجی به ما کمک کنند، ما از کمک آنها گذشتیم. «مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان»؛ شرّ هم بخواهند برسانند ما با آنها مقابله میکنیم. ما باید کلاه خودمان را خودمان حفظ کنیم و حفظ این به این است که ارتشی و سایر قوای نظامی و انتظامی، پاسدار، اینهایی که عشایری هستند، اینهایی که قدرتهای نظامی و انتظامی هستند، با هم یکصدا باشند، اختلاف در بین نباشد. و من عرض میکنم به همه این قوا و به فرماندهان این قوا که این افراد در هیچ یک از احزاب سیاسی، در هیچ یک از گروهها وارد نشوند.اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قوای مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحه آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشوید، در گروهها وارد نشوید. اصلًا، تکلیف الهی- شرعی همه شما این است که یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید؛ مختارید از ارتش کنارهگیری کنید بروید در حزب، میل خودتان، اما هم ارتشی و هم حزب، معنایش این است که ارتشی باید از ارتشیاش دست بردارد، بازیهای سیاسی باید توی ارتش هم وارد بشود. در هر گروهی که وارد هستید باید از آن گروه جدا بشوید، و لو یک گروهی است که بسیار مردم خوبی هم هستند، و لو یک حزبی است که بسیار حزب خوبی هست، لکن اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد میکشد اینها را. و من عرض میکنم که کسانی که در راس ارتش هستند و کسانی که در راس سپاه پاسداران هستند موظف هستند که ارتش را و سپاه را و سایر قوای مسلح را از احزاب کنار بزنند و اگر کسی در حزب هست، باید او را از ارتش بگویند یا در آنجا یا در اینجا و همین طور سپاه پاسداران و همین طور سایر قوای مسلح باید وارد در جهات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشوید، بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید کرد. تکلیف همه شما این است که با هم باشید بدون اینکه در یک حزب یا در گروهی وارد شده باشید، هر گروهی میخواهد باشد.
گروه فاسد که ان شاء الله، وارد نمیشوید، گروههای بسیار خوب هم وارد نشوید. باید شما مستقل، بدون اینکه پیوند به یک گروهی داشته باشید مستقل باشید و از حزب الله تعالی شانه. همه افراد ایران موظفند که با هم باشند. اگر احزاب هستند، خودشان را با سایر افراد کشور هماهنگ کنند. افراد کشور هم خودشان را با آنها برادر بدانند.
گروههای مختلفی که اسلامی هستند، این گروههای اسلامی هم نباید دخالت در امور ارتش بکنند و نباید در آنجا افراد داشته باشد، تا بتوانید یک عضو صالح و یک ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشید. ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است، این را باید بدانید و شرعاً جایز نیست. و من امر میکنم به شما که یا در ارتش یا در حزب، دوم ندارد که بخواهید هم ارتشی باشید، هم حزبی، نمیشود، یا مثل سایر مردم هر طوری هستند.
انتحار بهترین راه برای صدام
و من به همه کسانی که با این جمهوری اسلامی مخالفت میکنند، نصیحت میکنم که بس است دیگر. قدرتهای خودتان را سنجیدید، فهمیدید نمیشود با یک قدرت اسلامی درافتاد، خودتان را سنجیدید، فهمیدید نمیشود، حالا که فهمیدید نمیشود چرا لجاجت میکنید؟ دست بردارید بروید مشغول یک کار دیگری بشوید و به صدام هم میگویم که من یک راه برای تو سراغ دارم و آن راه انتحار است. همان طوری که هیتلر بعد از آنکه به شکست رسید خودش را کشت، تو هم اگر مردی و مثل هیتلری خودت را بکش.کاستن از تشریفات در ایام نوروز
برادرها، خواهرها، عرض کردم که ما باید خودمان، خودمان را نگه داریم. باید طمع را از همه جا برید، به خدا متوجه شد. تا کنون هم هر چه شما پیروزی داشتید برای این است که اتکال به قدرت الهی و قدرت خودتان که از قدرت الهی است این اتکال را دارید. و یکی از نصیحتهایی که چون نزدیک سال نو است میخواهم به همه ملت این نصیحت را بکنم این است که ما در حالی که جنگزده هستیم، در حالی که این همه آواره داریم، این همه بیمار داریم، این همه معلول در بیمارستانها داریم و شما هر یکیتان بعض همسایه هاتان شهید دادند، شما باید یک قدری راجع به مراسم عید کوتاه بیایید.شما همه این قشرهایی که برای اسلام الآن دارند زحمت میکشند و شهید دادند و بازماندگان شهید هستند یا در بیمارستان هستند، اینها را عائله خودتان حساب کنید. مقداری که میخواهید تشریفات زاید را عمل بکنید، نکنید و بروید از اینها دلجویی کنید. ایام نوروز، ایام عید نوروز بروید در این مریضخانهها، بروید احوال اینها را، اینهایی که آواره شدند، اینهایی که در جنگ آواره شدند، اینهایی که از خارج بیرونشان کردند و گرفتار هستند، به اینها سرکشی کنید و آن تشریفات زمان سابق را تخفیف بدهید. اگر بخواهید یک ملت قوی آزاد باشید، از تشریفات یک قدری بکاهید. عید را در بین دوستان خودتان، ملت خودتان، مجروحان خودتان، معلولان خودتان و جنگزدگان خودتان و آوارگان خودتان- از هر جا هست، اینها همه از شما هست- این عید را در بین آنها با هم عیدی کنید. یک قدری از خودتان بکاهید و بیفزایید بر اینکه به آنها سرکشی کنید و آنها را احترام کنید. اینها بزرگند، اینها عالی رتبهاند، اینها شهید دادهاند، اینها معلول دادهاند، معلول هستند و اینها امتحان دادهاند و مادرهای اینها امتحان دادهاند که شهید میدهد و افتخار میکند و میگوید باز هم دارم، بیایید ببرید. ما در مقابل اینها سرافکنده هستیم، ما در مقابل اینها شرمسار هستیم و ما باید با اینها یک جوری رفتار کنیم که عید برای آنها هم باشد. و شما وقتی عید دارید که اخلاق عیدی داشته باشید، اخلاق تازه. و من امیدوارم که به این امر ملت ما سرتاسر همه جا عمل کنند و رضای خدای تبارک و تعالی را در این امر به دست بیاورند.
از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت و پیروزی این امت را مستدعی هستیم و همه سعادتمند و پیروز باشید.
و السلام علیکم و رحمه الله.