از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همهتان را میخواهم. و همین حس [اسلامی] یکی از اموری است که انسان به او خیلی علاقه پیدا میکند و خیلی مایه امیدواری است. این انقلاب روحی است که در ملت پیدا شده. انقلاب روحی بالاتر از این سدّی است که شکستید. شما از اروپا پا شدید آمدید که به مردم کمک کنید. این انقلاب روحی مهم است. این را هیچ کس نکرده الّا خدا. خدا مقلب [القلوب است.] شما در بین دست خدای تبارک، دست معنوی خدای تبارک و تعالی هستید که هر جا میخواهد [برمیگرداند آن را]. شما یک وقت مشغول کار خودتان بودید؛ در زمان [سابق] من مشغول طلبگی خودم بودم، شما مشغول آقایی خودتان، کی شما را از آنجا برداشت و آورد اینجا که بروید در یک روستا زحمت بکشید برای برادرانتان؟ این خداست، این دست خداست که قلبهای شما را این طور کرده، قدرش را بدانید. دل شما الآن در دست خدا [است] هر طوری میخواهد میگرداند، و به خیر گردانده. الآن شما را از آنجا او آورده، جوانهای دانشگاه و نمیدانم دکتر و مهندس و اینها، که هر کدام باید یک جای دیگری باشند، زنهای محترمه و خانمهای عزیز، که باید در جاهای چه باشند، همینها در این روستاها رفتهاند و دارند درو میکنند؛ چه میکنند. البته دروگر نیستند به آن معنایی که رعیت دروگر [است]؛ اما یک عمل کوچک اینها همچو قدرت میدهد به این دروگرها که اگر یک جریب زمین را آن وقت درو میکردند، حالا دو جریب زمین درو میکنند. وقتی دروگر آمد دید که این خانمهایی که باید زیر سایه بنشینند آمدند توی آفتاب و گرفتند دارند جو را درو میکنند و جمع میکنند، و اینها قدرتی در نفس آنها پیدا میشود. یک ارزشی دارد عمل اینها که قدرت به آنها میدهد، و آنها کارشان چند برابر میشود، خیلی ارزش دارد این.