15 خرداد آن جرقهای که قبلش پیدا شد و 15 خرداد را به وجود آورد و آنها 15 خرداد را هم شکستند. لکن ملت آن طور نشد که یک شکست تا آخر بخورد. ملت در صدد بود. همین طور کم و زیاد [در حال مبارزه] بود، تا حوادثی پیدا شد که این حوادث از دو سال پیش از این تقریباً تا حالا یک حوادثی دنبال هم [پیوسته] پیدا شد.مردم هم مستعد بودند. از حکومت ناراضی، از زندگی به تنگ آمده بودند، و یک تحول روحی هم که خدا به آنها داد و آن این بود که در این آخر یکجور تحولی پیدا شده بود که حالا هم باز یک مقداریاش هست و آن اینکه مثل همان کسانی که در صدر اسلام بودند. اینها آرزوی شهادت میکردند. الآن هم شما وقتی که میبینید توی این جمعیتها کفن پوشیدند که ما برای شهادت حاضریم. مادرهایی که بچهشان را از دست دادند یکی- دوتا را، میآیند پیش من میگویند که شما دعا کنید، این یکی- دوتا هم که داریم اینها هم شهید بشوند. مکرر این جوانها، زن و مرد جوان از من میخواهند که من دعا کنم آنها هم شهید بشوند. این یک تحول روحی بود که به دست خدا و به اراده خدا حاصل شد برای ملت. و اجتماعی که در یک امر کردند، برای اینکه ناراضی همه بودند. این نکرده بود، یک قشری را راضی نگه دارد. فقط آن ردههای بالای ارتش و قوای انتظامی، باقی را دیگر به هیچ نمیگرفتند، نه ادارات و نه ارتش. آن ردههای پایین، نه مردم و نه بازار و نه مسجد و نه روحانیت و نه دانشگاه، هیچ یک را به حساب نمیآوردند اینها. چیزی نمیدانستند اینها را. و بزرگتر خطای اینها همین بود که ملت را چیزی نمیدانستند. ملت همه با هم شدند برای اینکه همه ناراضی بودند. وقتی صدا درآمد که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، مخالفت کسی با آنها نکرد، سرتاسر ایران ابتدا را میگویم- سرتاسر ایران، یکصدا بیرون میآمد که ما جمهوری اسلامی میخواهیم. این رژیم شاهنشاهی را نمیخواهیم.