البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسیدهاند. یکی چون من عمری در ظلمات حصارها و حجابها مانده است و در خانه عمل و زندگی جز ورق و کتاب منیت نمییابد و دیگری در اول شب یلدای زندگی سینه سیاه هوسها را دریده است و با سپیده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل که هنوز از کَتم عدمها به وجود نیامدهام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفی کنم؟ من و امثال من از این قافله فقط بانگ جرسی میشنویم، بگذارم و بگذرم. 3 اسفند 1367
طبعاً لم ینل جمیع المشتاقین والطالبین مراد الشهاده. إن واحداً مثلی امضی عمراً فی ظلمات الحصار والحجب، لا یجد منیه فی ساحه العمل والحیاه غیر الورق والکتاب. وآخر یدحر فی اول لیله طویله من حیاته هوس الشهوات ویعقد عهد الوصال والشهاده مع إطلاله سحر العشق. فی حین اننی، الغافل الذی لم آتِ بعد من کمّ العدم إلی الوجود، کیف لی ان اصف قافله ساده الوجود؟ انا وامثالی، لم نسمع من هذه القافله غیر صوت الاجراس فحسب، ونتغاضی عن ذلک ونمضی. ۱۵ رجب ۱۴۰۹
Condition of the negligent one who has not yet been brought into being from hiding men, how could I have an attribute existence from the attribute of the leaders of caravan? I and those similar to me, we can only hear the sound of bell from this caravan. February ۲۲, ۱۹۸۹