اگر بنا باشد که همان تربیت علمی باشد، شما یک طبیب میخواهید درست بکنید، نظر به اینکه این طبیب چه جور باشد نیست؛ این طبیب فردا میشود یک کاسب! یک کاسبی که این طور کسب [کند] که یک مریض را معطل میکند برای اینکه ویزیت را زیاد بکند! خیلی طبیب خوبی درست شد، از حیث طب بسیار متخصص بود، اما چون اخلاق، اخلاق صحیح نبود، مهذب نشده بود، متقی نبود، خداشناس نبود، این طبیب مریض را معطل میکند، امروز یک نسخهای میدهد، با دواخانه هم میسازد که نسخه را هر چه گرانتر بدهد، این بیچاره را مبتلا میکند؛ این نسخه فایده نکرد فردا یک نسخه دیگر! باز همین، باز همین. طبیب، خوب طبیبی بود، یعنی مِن حیث طبابت. یک مهندس درست میکنید؛ مهندس در علم خودش خیلی خوب بود؛ اما وقتی که میخواهد فرض کنید که یک نقشهای بدهد، یک [طرحی] بدهد، با آن استادیهایی که دارد جوری میدهد که مفید و صحیح نباشد و منفعت طلبی باشد. و هکذا همه چیز. در قشر ما هم اگر بنا باشد که همین «ملّایی» باشد، این ملّا بسیار ملّای خوبی است، بسیار آدم فهمیدهای است، کتاب و سنت را بسیار خوب میفهمد، اما اگر چنانچه تقوا در کار نباشد، همین فهم کتاب و سنت موجب اعوجاج مردم میشود در سنت، یکجور سنت را بیان میکند که منحرف بکند! در کتاب، یکجور کتاب را بیان میکند که منحرف بکند. بسیاری از این آدمهایی که منحرف کردند و میکنند جوانهای ما را، از اینها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متقی نبودند؛ الهی نبودند؛ خدایی نبودند. فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد. توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد. تربیت که کردند، تربیت یک اشخاصی را کردند از حیث دانشمندی. دانشمند، لکن دانشمند مضر؛ نه دانشمند مفید؛ نه مثل یک بازاری که اگر مفید هم نباشد، مضر نیست. یک فردی است که مضر است به جامعه.