«آزادی وارداتی»، «آزادی استعماری»
این همه نقشهها برای این بود که از آن طرف نیروهایی که میتوانند تربیت کنند جوانها را یا از بین ببرند، یا لا اقل محدودش کنند، و یک طورش کنند که روی همان مسائل آنها فکرها به کار بیفتد. و از آن طرف، باز به این قانع نشدند، جوانها را از راههای دیگر، بازکردن مراکز فساد و فحشا و همه چیز، اینها را به تباهی بکشند به صورتهای مختلف؛ با وضعهای مختلف؛ با برنامههای مختلف. همه شرکت در این معنا داشتند که ما از آن چیزی که هستیم تهی بشویم؛ مغزهای ما از آنی که هست تهی بشود. به جای مغز آدم جدی، یک مغز لَهْو و لَعبی جایش بنشیند؛ یا یک مغز غربی جایش بنشیند.
آن مقدار از آزادی که برای مملکت ما در این زمانها بود این آزادیهای تباهی آور بود. آزادند که شُرْبِ خَمر کنند! آزادند قمار کنند! آزادند لب دریا زن و مرد با هم بریزند به جان هم! آزادند در این مراکز فساد بروند. اینها آزادند. آنی که آزاد نبود؟ آزاد نیستند که یک قلم بر خلاف آنها و بنا بر مصلحت مملکت بنویسند؛ آزاد نیستند یک کلمه راجع به او بگویند. این «آزاد زنان و آزاد مردان» درست میگفت، اما آزادی چی بود؟ آن بود که آنها میخواستند، که من از آن تعبیر میکنم به «آزادی وارداتی»، «آزادی استعماری.» اینها نقشه بوده است؛ نه این است که همین طوری. مغز خود این پدر و پسر هم آن قدرها کار نمیکرد که بتواند این چیزها را درست کنند. اینها یک چیزهایی بوده است که متفکرها- آنهایی که در این امور نقشه دارند، در این امور تحصیل کردند- اینها طرح میکردند و چی میکردند، آن وقت یک کسی هم برای این کتاب مینوشت، اسمش را هم میگذاشت مثلًا «تمدن بزرگ»! اسم چی. و آن لا طائلها را مینوشت برای اغفال ما و برای اینکه مردم خیال کنند که نه، الحمد للَّه اگر یکی- دو سال دیگر ایشان باشند، دیگر اینجا میشود ژاپن! دیگر مملکت ما میشود ژاپن که ادعایش هم همین بود که ما به همین زودی، ما جزو ابَرقدرتها میشویم! این مغز خودِ این کار نمیکرد؛ نقشهای بود که آنها میدادند و چی میدادند و آنهایی که اطراف بودند و عرض میکنم که ... داشتند در اطراف. و آنها هم برای او مینوشتند و برای او میگفتند و ترویج میکردند.
آن مقدار از آزادی که برای مملکت ما در این زمانها بود این آزادیهای تباهی آور بود. آزادند که شُرْبِ خَمر کنند! آزادند قمار کنند! آزادند لب دریا زن و مرد با هم بریزند به جان هم! آزادند در این مراکز فساد بروند. اینها آزادند. آنی که آزاد نبود؟ آزاد نیستند که یک قلم بر خلاف آنها و بنا بر مصلحت مملکت بنویسند؛ آزاد نیستند یک کلمه راجع به او بگویند. این «آزاد زنان و آزاد مردان» درست میگفت، اما آزادی چی بود؟ آن بود که آنها میخواستند، که من از آن تعبیر میکنم به «آزادی وارداتی»، «آزادی استعماری.» اینها نقشه بوده است؛ نه این است که همین طوری. مغز خود این پدر و پسر هم آن قدرها کار نمیکرد که بتواند این چیزها را درست کنند. اینها یک چیزهایی بوده است که متفکرها- آنهایی که در این امور نقشه دارند، در این امور تحصیل کردند- اینها طرح میکردند و چی میکردند، آن وقت یک کسی هم برای این کتاب مینوشت، اسمش را هم میگذاشت مثلًا «تمدن بزرگ»! اسم چی. و آن لا طائلها را مینوشت برای اغفال ما و برای اینکه مردم خیال کنند که نه، الحمد للَّه اگر یکی- دو سال دیگر ایشان باشند، دیگر اینجا میشود ژاپن! دیگر مملکت ما میشود ژاپن که ادعایش هم همین بود که ما به همین زودی، ما جزو ابَرقدرتها میشویم! این مغز خودِ این کار نمیکرد؛ نقشهای بود که آنها میدادند و چی میدادند و آنهایی که اطراف بودند و عرض میکنم که ... داشتند در اطراف. و آنها هم برای او مینوشتند و برای او میگفتند و ترویج میکردند.
این اجمالی است از این تفصیل 50 سال. که موفق هم خوب شدند، و جوانهای ما را هم خوب تباه کردند و اگر به این منوال میرفت، باید ما دیگر مایوس باشیم از همه چیز.
" />