سبک زندگی اسلامی

مهمترین تذکر‏
مبادا ریا شود‏
دعای عهد در سرنوشت دخالت دارد‏
می دانید غیبت چقدر حرام است‏
این غیبت است‏
کسی جرات غیبت نداشت‏
شما نباید آبرویش را ببرید‏
در مجالس غیبت شرکت نکنید‏
نمازت را خوب بخوان‏
سعی کنید با هم رفیق باشید‏
انسان باید خودکفا باشد‏
بیا اینها را ضبط کن‏
اگر کسی احتیاج داشت ‏
جلسۀ انس تشکیل می دادیم‏
شبهای پنج شنبه جمع می شدند‏
اگر روحیۀ کاخ نشینی باشد‏
در ساعت تفریح درس نخوانید
چیزی بر اموال خود نیفزودند‏
باید رعایت کنید‏
منزل من و اسراف؟‏
مبادا لحظه ای برق اضافه مصرف شود‏
چراغ دیروز هم روشن بوده، چرا؟‏
اولین چیزی که به ما می گفتند‏
همه دست به یکی کرده اید‏
در صورت خرج زندگیشان دقت می کردند‏
چرا اضافه شده؟‏
نیم کیلو سبزی بیشتر احتیاج ندارم‏
نباید از سهم امام بخریم‏
من نمی خواهم به جهنم بروم‏
من گفتم نیم کیلو بخر‏
یک کیلو را برگردان‏
این لباس هیچ عیبی ندارد‏
اگر غذای دیگری میل داری‏
معمولاً با نان و پنیر سر می کردند‏
از غذای چرب پرهیز می کردند‏
نمی توانم کباب برگ بخورم‏
زندگی یک طلبه مقتصد را داشتند‏
به اندازه ای که لازم است بگیرید‏
آب میوه میل نکردند‏
نان و پنیر و انگور‏
هفت دقیقه و چهل ثانیه مدت نهار‏
ماست و پنیر آوردند‏
غذای امام ساده بود‏
تخم مرغ سمبل چه چیزی است؟‏
وقتی مادرم صحبت می کند‏
با همین مقدار باید زندگی کنیم‏
آقا شهریه نمی گرفتند‏
دو دینار و نیم به او بده‏
تو احتیاط نمی کنی‏
من فقیر هستم مواظب باشید‏
در مورد کرایه تاکسی چانه می زدند‏
تنها کرایه شما و خودم را می دهم‏
چرا اینقدر آب باز است‏
امام دقت داشتند آب کم مصرف کنند‏
بیایید این شیر را درست کنید‏
در این کاغذ کوچک هم می توانستید بنویسید‏
لیوان را تا حدی که می خورید پر کنید‏
روی کاغذ باطله می نوشتی‏
کاغذ پاکت نامه را دور نمی ریختند‏
چون کاری نداشتم چراغ را خاموش کردم‏
باقیمانده آب را نمی ریختند‏
اتاق باید پرنور باشد‏
از تلفنهای دفتر استفاده شخصی نکنید
چراغ را خاموش کنید‏
چرا چراغ را روشن گذاشتید؟‏
چرا دیشب چراغ روشن بود؟‏
مکرراً می دیدم‏
بروند جای دیگر نماز بخوانند‏
امام در نجف ماشین نداشتند‏
این دستمال هنوز جای مصرف دارد‏
دستمال کاغذی را چهار قسمت می کردند ‏
لامپهای اضافی را خاموش کنید‏
چیزی در دهانه لیوان می گذارم‏
این چه برخوردی است؟‏
چرا روغن زیاد مصرف کرده اید‏
خودم کشمش همراه دارم‏
فقط نان و پنیر و خربزه‏
یقه عبای امام وصله داشت‏
بدهید وصله کنند
این کار را نمی توانم بکنم‏
کمال زهد‏
آقا پول نمی دهد‏
بین طبقه ضعیف استحمام می کردند‏
اگر می خواهید بمانم تزیینات نکنید‏
بگذارید من بمیرم‏
با طلبه ها فرق می کردند‏
گاهی پیراهن خود را لاجورد می زدند‏
در تمیزی ضرب المثل بودند‏
هر وقت بلند می شدند خود را در آینه می دیدند‏
به مسواک خیلی اهمیت می دهند‏
لباسها را مرتب تا می کردند‏
هیچ کس را اینقدر تمیز ندیدم‏
کمتر کسی به نظافت امام پیدا می شد‏
هفته ای دوبار حمام می رفتند‏
نعلینهای امام برق می زد‏
الگوی نظافت و بهداشت ‏
همیشه بوی عطر می دادند‏
انگار وارد بهشت شده اید‏
بهترین عطرها را انتخاب می کردند
همیشه بوی خوش مصرف می کردند‏
ادوکلن مرا بیاور‏
روزی هفت بار ادوکلن می زدند‏
امام عطر هدیه می دادند‏
بسیار تمیزند‏
با اشاره به پرستار گفتند‏
تمیزترین لباس برای نماز‏
هرگز فروتنی را فراموش نکردند‏
بعدازظهرها به کوه می رفتند‏
از بدنشان خوب نگه داری می کردند‏
قلب یک انسان چهل ساله را دارند‏
اگر خوشمزه بود می خورم‏
بدون آنکه بکشی، بیرونش کن‏
وقتی می خواستند بخوابند‏
هیچوقت پیف پاف نزدند‏
همۀ اعتبارات را به دور ریختند ‏
طلاب عزّت نفس داشته باشند‏
حتی یک مرتبه غیبت نکردند‏
از کودکی حق غیبت نداشتیم‏
زندگی علما باید با قداست باشد‏
صاحب این کفشها را پیدا کن‏
ببین عبای من هم پاره است
نمونه کامل یک رفتار
نظم امام در منزل
تنظیم اوقات زندگی
ھمان طور که حدس زده بودیم
برنامه منظم ھفتگی امام
اگر می خواھید شام بیاورید
طلبه ها ندارند‏
این را هم بیایید ببرید‏
اگر خودت پول داری، برو، بخر‏
شما به من نوشته ای می دهید؟‏
تا آخر عمر اجاره نشین بودند‏
از شما توقع نداشتم‏
از بیت المال نمی توانم خرج کنم‏
به همین سبک باشد‏
‏‏ مگر منزل صدر اعظم است؟‏
دیوار منزل امام فرو ریخت‏
تنها مبلمان خانه یک میز کوچک است ‏
سادگی امام مرا مجذوب خود کرد‏
بیست سال اجاره نشین بودند‏
آشپزخانه ای به اندازه یک تشک!‏
درسی برای همه طلبه های نجف‏
خانه امام مثل مسکن فقیرترین افراد نجف بود‏
حتی مثل طلبه ها به کوفه نمی رفتند‏
هیچ وقت به هواخوری نرفتند‏
این خانه تجملی است ‏
من آنجا نمی روم‏
این اتاق تنگی است‏
محل اسکان من در شمال شهر نباشد‏
محل اقامت باید پایین تر از توپخانه باشد‏
این منزل مناسب نیست‏
شیشه نکرده بودند‏
باورشان نمی شد باید روی زمین بنشینند‏
یک میز کوچک تمامی اسباب دفتر کار امام‏
مثل همه مردم زندگی می کردند
ببین عبای من هم پاره است‏
مگر من مرده ام‏
این سجاده را ببر‏
می خواهید از من رضاشاه درست کنید؟‏
پارچه ارزانتر را انتخاب کردند‏
زاهد واقعی‏
قالیها را پس بدهید‏
نگفتم آیینه نخرید‏
عروسی ما ساده برگزار شد‏
فقط آقای خمینی پنج ریال کرایه می دهد‏
تقیّد به مقررات دولت اسلامی‏
چه وقت بیایند؟‏
به اندازه صحبت می کردند
همه او را به تقوا یاد می کنند
در همه حال قانون را رعایت می کردند
از مقررات دولت اسلامی تخطی نمی کردند
به حق الناس توجه ویژه ای داشتند
بفرمایید!
خیلی زود پیگیر مبلغ دستمزد شدند
اموالی نداشتند که برای ورثه بگذارند
روش خود را تغییر ندادند
مدیریت در مصرف برق
به جزئیات خرید هم دقت می کردند
انسان قدم به قدم طاغوتی می شود!
همیشه اولین نفر سلام می کردند
احترام بیش از حد به بزرگتر
کار امروز را به فردا موکول نمی کردند
به مسائل بهداشتی اهمیت ویژه ای می دادند
مسائل شرعی ملکه ذهنمان شده بود
در کارهای عبادی سخت گیر نبودند
مستحبات را جلوی دیگران انجام نمی دادند
اصلا اهل کنکاش و جستجو نبودند
آقا را الگوی بلامنازع خود می دانستیم
تنها چند پر چای دم می کردند
همیشه باید خبر می دادیم که رسیدیم
همیشه بیرون از خانه تنها رفت و آمد می کردند
فرش ها هنوز همان فرش های قدیمی است
شهریه را فورا بازگرداندند
از کاغذهای کاهی برای چرک نویسی استفاده می کردند
حتی نعلین ایشان همیشه واکس زده بود
نمی توانم شرعا اجازه بدهم
دستمال را دور نیاندازید
خودشان به پنکه قناعت می کنند