اخلاق اسلامی
اگر می توانی بمان
تکبرّ نکنید
مهمترین تذکر
تا اینجا که آمدی دست شما درد نکند
مبادا ریا شود
اینطور نخندید
می دانید غیبت چقدر حرام است
این غیبت است
کسی جرات غیبت نداشت
شما نباید آبرویش را ببرید
غیبت نکن
هر کدام جای خود
تفریح داشته باش
برو آخوند بشو
چند کتاب جایزه دادند
سعی کن بهتر نمره بیاوری
انسان باید خودکفا باشد
باید مدد از جای دیگر برسد
چه کسی می خواست ملاقات کند؟
بگویید بیاید
با کمال خضوع بلند شدند
مثل تسبیح خودم باشد
تا این زن را نیاورید نمی آیم
وقت طولانی مصرف می کردند
چرا جلوی پدرت راه رفتی؟
قل انما اعظکم بواحده
برای جامعه فرد مفیدی باشید
سعی کن پهلوان باشی
برخی نوشته ها مفید و برخی اشکال دارد
آنطور که می گویند نیست
تا اینجا که آمدی دست شما درد نکند
هدف شرط است
تمام بدنم درد می کند
با تقسیم وقت کارھا برکت پیدا می کند
به آقا بگوییم مرتب تشریف بیاورند
موقع تفریح باید تفریح کنی
امام قبل از ھمه به درس می آمدند
کسی به منظمی امام ندیده ام
درس امام فقط دو روز تعطیل بود
روح لله، روح لله است
حتی یک دقیقه تاخیر نمی کردند
وقتی امام زنگ می زدند
امام بلافاصله رد امانت می کردند
اغتنام فرصتھا
تو می خواهی مرا حفظ کنی
سنگین و با طمانینه راه می رفتند
جذبه خاصی داشتند
کم حرف بودند
بیشتر اوقات ساکت بودند
اسرار ناگفته رفتار امام
تا سوالی نمی شد ساکت بودند
متانت ایشان زبانزد بود
به علامت محبّت تبسم می کردند
تبسّم کردند
هرگز دستمال به سر نکشیدند
برای نماز صبح کسی را بیدار نمی کردند
من به هیچ کار تو کار ندارم
نهایت دقت را می کردند
این روزنامه ها ایرانی است؟
کفشها را از سر راه جمع کنید
چرا این کار را کرده اند؟
مرا به جهنم نفرستید
حق نداری به تهران تلفن کنی
من اهل این کارها نیستم
نباید بی احترامی شود
برای خود سهمی قایل نبودند
هم نشین طلاب بودند
نگاه می کردند
حتی به بچه ها سلام می کردند
سعی می کردند زودتر سلام کنند
حتی یکبار نتوانستم
پاسخ سلام همه را می دادند
غافلگیر می شدیم
به من مجال سلام ندادند
احساس کردم کسی سلام کرد
اهل منزل هم کمتر می توانستند
ابتدا به سلام می کردند
قبل از اراده من سلام می کردند
مرا ببخشید
عذر می خواهم
من یک طلبه بیشتر نیستم
پس از انقلاب همان رفتار قبلی را داشتند
پس از انقلاب همان رفتار قبلی را داشتند
تمیز می کرد و می شست
همۀ اعتبارات را به دور ریختند
رفتار و گفتارشان مطابق بود
هرگز ندیدم خواهشی کنند
شما به راه خودتان بروید
طلاب عزّت نفس داشته باشند
نمی خواستند روح توقّع در طلاب باشد
اینجا نشسته ایم تا سور بدهید!
نظر تربیت داشتند
تبسم زیبایی بر لب داشتند
با خوشرویی ما را می پذیرفتند
گویی با دوستان قدیمی شان صحبت می کنند
حتی یکبار نگفتند
ما انقلاب کرده ایم که فصوص درس بدهیم!
بیا با هم صحبت کنیم
می ترسم دردتان بیاید!
این هم برای ننه ات!
می خواهید پیری را معالجه کنید!
در بیماری لبخند می زدند
هرگز اعتراض نمی کردند
همیشه از غیبت نهی می کردند
در مجلس غیبت نمی نشستند
با نگاه تندی ما را ساکت می کردند
اگر احتمال غیبت می دادند
شدیداً جلوگیری می کردند
غیبت امر حرامی است
مطلقاً غیبت نمی کردند
راضی نیستم
گناه بی مزه ای است
حاضر نیستم بشنوم
چه عرض کنم
کسی جرات کنایه نداشت
کسی نمی توانست غیبت بکند
حتی شبهه غیبت نشنیدم
حتی یک مرتبه غیبت نکردند
غیبت نکنید
فضای اینجا الان حرام است
نباید آبرویش را ببرید
بسیار ناراحت می شوند
تفاوتی در رفتارشان نبود
از آنچه راجع به من است می گذرم
ایشان را بخشیدم
اجازۀ دفاع نمی دادند
ظاهراً غرض جدّی نداشته اید
بگذارید به کارشان برسند
شب ها برای شیخ علی دعا می کنم
برای او دعا می کردم
سراغ آنها را می گرفتند
دستور اعزام آنها را صادر کردند
برایش پول می فرستادم
هیچ عکس العملی نشان ندادند
خبرهای خوش را با همه مطرح می کردند
در بیت من افراد باید بیطرف باشند
از ماهیّت افراد پرده برنمی داشتند
آنجا همه چیز به هم ریخته است
عمامه شان را تحت الحنک کردند
چرا مواظب زبانمان نیستیم؟
تو می دانی اسفار چیست؟
کارآگاههای رضاخان مخالفت کردند
ناگهان متوجه شدند و از جابرخاستند
اینها چه می کنند
بالاخره آقا را به قم آوردیم
جامعیتی که آیت الله بروجردی داشتند در بقیه نبود
در درس آقای بروجردی شرکت می کردند
تا درِ منزل، آقای بروجردی را همراهی می کردند
از درس آقای بروجردی خیلی استفاده کردیم
در خانه درس می گفتند
در سر حد کرامت است
حوزه، رئیس دارد
حاضر نیستم بشنوم
راجع به اعلمیت ایشان نباید شک کرد
دیوار بلندی که فرو ریخت
هر طور بود از بستر بیماری بلند می شدند
همان جا بایستید
آقای قاضی را در کنار خود نشاندند
مطلب، پخش نشود
او را از فیضیه بیرون کردند
امام بر او برآشفتند
نیت او خیر بوده است
خیلی با تجلیل نام می بردند
بی توفیقی می آورد
خلاف شعائر است
بروند ختم این عالم که فوت کرده
برای مرحوم کمپانی هم فاتحه ای بخوانید
من یکی از پیروان شما هستم
جلوی اهانت به مراجع را می گرفتند
شما امر نفرمودید
کاملاً اهل بحث و دقت بود
احترام گذشتگان
اینجا جای پیغمبر و علی است
خودستایی مرد از خود قبیح است
دو پله بالا نشستن شخصیت نمی آورد
خودتان که سواد دارید
زندگی علما باید با قداست باشد
دو بار به عیادت من آمدند
علاوه بر مراجع به بازدید طلاب هم می رفتند
اینها را باید رشد داد
صاحب این کفشها را پیدا کن
ببین عبای من هم پاره است
از این ماه به او شهریه بدهید
اگر بناست شهریه داده شود
اگر طلبه ای احتیاج داشت به من بگویید
چرا برای اخلاق فرصتی نیست؟
اول به درس خود عمل می کردند
هفته ای یک بار درس اخلاق داشتند
شاگردان منقلب می شدند
سلامت نفس به درد انسان می خورد
حتی در تبعید هم رعایت می کردند
امروز دیر از خواب بلند شدم
اگر می خواھید شام بیاورید
مانند پیامبر (ص)
همیشه حواسشان به اطرافیان بود
اسوه ی اخلاق اسلامی بودند
زحمت مرا کم کردند
فقط آقای خمینی پنج ریال کرایه می دهد
خیلی به این عکس علاقه دارم
فوری نماز را شروع کردم
آستینها را بالا زدند
از چراغ قوه کوچک استفاده می کردند
خیلی دوستش دارم
چه وقت بیایند؟
چرا می خواهید داروی مرا تغییر بدهید؟
مظهر نو آوری علمی
با بردباری سکوت میکردند
تواضعی عجیب داشتند
در همه حال قانون را رعایت می کردند
باید از صاحبخانه اجازه بگیرید
خیلی زود پیگیر مبلغ دستمزد شدند
وظیفه خودتان را انجام دادید
ایشان را بخشیدم
همیشه اولین نفر سلام می کردند
احترام بیش از حد به بزرگتر
دلجویی از دوستان
در گوش دخترم دعا خواندند
فقط در مواقع لزوم سخن می گفتند
شوخی لطیفی کردند
زیاد هم بی تناسب نبود!
خیال می کنی امام عوام است؟!
کار امروز را به فردا موکول نمی کردند
فقط یک بار تذکر می دادند
در کارهای عبادی سخت گیر نبودند
اصلا اهل کنکاش و جستجو نبودند
افراد را با هم مقایسه نکنید
همیشه باید خبر می دادیم که رسیدیم
همیشه بیرون از خانه تنها رفت و آمد می کردند
انگار مشهدی حبیب رئیس جمهور بود!
آقا از بزرگ منشی ایشان بسیار لذت بردند
به هر کسی اجازه اجتهاد نمی دادند