امید مستضعفین
روزنامه ها مال ما نیست
چگونه ارزش ملت را بشناسیم؟
با تلخی از حادثه یاد کردند
به شدت متاثر شدند
20 دقیقه اشک می ریختند
طاقت شنیدن نداشتند
وقتی که نامه را خواندند متاثر شدند
اینها به گردن ما خیلی حق دارند
چشمهایشان را به هم فشردند
در را باز کنید
اینجا را حکومت نظامی کرده اید
حق ندارید جلو مردم را بگیرید
چه کسی گفته جلو مردم را بگیرند
مردم تا وقت نماز شب می آمدند
مردم را آزاد بگذارید
در مدرسه باز هست یا نه؟
بگذارید خطر تنها برای من باشد
ماشین کجاست؟
کار خودت را انجام بده
تو چه کار داری؟
با مردم بدرفتاری نکنید
حیف است مردم را نادیده بگیرم
مواظب این خانم باشید
به آسمان نگاه می کردند
بهترین لحظات من همان بود
شما روح من هستید
هر کس می توانست خودش را به امام برساند
من مامور مسلح نمی خواهم
می خواهم میان مردم راه بروم
به مردم فشار نیاورید
به مردم عشق می ورزیدند
احساس می کنم تمام وجودم خسته است
صدای مردم را که شنیدند به ملاقات شتافتند
با مردم درست رفتار کنید
گاهی هفت بار برای ملاقات به پشت بام می رفتند
اهل کجا هستی؟
صمیمانه با مردم صحبت می کردند
هیچکس نباید ناراضی بیرون رود
ناگهان به میان مردم رفتند
به خاطر من کسی صدمه نبیند
دیگر به فیضیه نمی آیم
بگویید برای من شعار ندهند
در مراسم تشییع شرکت کردند
گاهی به خوابهای مراجعین گوش می کردند
با شنیدن صدای مردم بیرون آمدند
اینها با علاقه اینجا آمده اند
منتظر نوشتن نامه ها شدند
نامه ها را از دست مردم می گرفتند
در را باز کنید
با لبخندی اعلام آمادگی کردند
اظهار خستگی نمی کردند
بگذارید داخل شوند
کسی نزدیک خانه نباشد
به احمد بگو تلفن بکند
باید مدد از جای دیگر برسد
وقت آن است که به مردم خدمت کنی
هر زمانی که می خواهی بیا
چه کسی می خواست ملاقات کند؟
بگویید بیاید
مردم نُقل می پاشیدند
بروید آن عبا را بیاورید
مثل تسبیح خودم باشد
پس اینها کجا هستند؟
صورتشان را جلو آوردند
فوراً تحقیق کنید
تا این زن را نیاورید نمی آیم
با کمال احترام برخورد می کردند
بلند شدند و به کوچه رفتند
خوشحالی امام از کار سواد آموزی
به خود کشاورزان منتقل شود
میل داشتم شما استفاده کنید
کسی مراجعه کرده مانع او شده اید
تا خدمتشان عرض می شد برمی خاستند
پیرمرد را از زمین بلند کردند
هدیه به خواهر و برادری مسلمان
اگر برای مردم است
به ملت شخصیت داد
بسیجی ها را بیشتر از همه دوست داشتند
بس کن دیگر!
بگویید ترتیب ملاقات را بدهند
بتول خانم، حالت چطور است؟
مادر چطوری، خوب شدی؟
دست و بازوی شما را می بوسم
فوراً او را اعزام کنید
با صندلی چرخدار عیادت می کردند
صورت ما را می بوسیدند
من باید به بهشت زهرا بروم
اول باید به زیارت شهیدان بروم
دستور دادند حقوقی معین شود
انگیزۀ تاسیس بنیاد 15 خرداد
تا این مادر شهید را نیاورید
مگر من چه کسی هستم؟
شب به منازل شهدا می رفتند
بگذارید راحت باشند
تا صدا را شنیدند حرکت کردند
آیا همین قدر کفایت می کند؟
تا گفتم خانوادۀ شهید است بلند شدند
از خانوادۀ شهدا باشند
غالباً از خانوادۀ شهدا بودند
برای آنها متاثر هستم
بلافاصله برخاستند
هدیه را به خود آنان می دادند
به خودش بخشیدم
مضایقه نکنید
هر پانزده روز یک بار مانعی ندارد
عشق به بچه های شهدا
به فرزندان شهدا انعام می دادند
خدا کند اینطور باشد که می گویید
بالاتر از مکه رفته است
قیافۀ ایشان متغیر شد
حضور در تشییع شهید مفتح
من با این مردم کار دارم
حالشان خیلی منقلب شد
زمین ها را بین فقرا تقسیم کنید
باید ثروت شاه را به خانه تبدیل کنید
با دیدن صحنه های فقر گریه می کردند
مقدار قابل توجهی کمک کردند
اولین تذکر رسیدگی به فقرا بود
هرچه در توان دارید
به سخنان پابرهنه ها گوش کنید
از کار ما راضی بودند
به فکر مردم محروم کردستان بودند
درآمد یک روز نفت را به استانهای محروم بدهند
همیشه به فکر مستضعفین بودند
به محلات جنوب شهر می رفتند
خودشان پرده را کنار می زنند
حرف شما را قبول دارم
مردم را نرنجانید
با این پولها نمی شود چاپ کرد
اگر لازم بود بری ء الذمه می کردند
دو سوم مبالغ را در محل مصرف کنید
تمام وجوهات لبنان را به همانجا می دادند
اگر نمی تواند پرداخت کند
از قشر محروم باشند
به افراد نیازمند بدهید
به افراد مستحق هدیه می کردند
شرمندۀ مردم مستضعف هستم
اگر برای مردم است، بکنید
مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند؟
پیرمرد باغبان
بچه های مردم را بگیرید
ملاطفت امام با فرزند شهید
در برابر چهره های رنجیده نرم بودند
اگر بگویی فقیری آمده است
هر زمانی که می خواهی بیا
ناگهان قیافه امام متغیر شد
شما اگر می ترسید بروید
هنوز که اتفاقی نیفتاده
دزدی آمده و سنگی انداخته
فتح با شماست بروید عملیات کنید
جنگ است یک وقت ما می بریم یک وقت آنها
از وجوهات استفاده نمی کردند
ممکن است مرا نفرین کنند
نسبت به تحویل وجوهات بی اعتنا بودند
فعلاً برنامه را تنظیم می کنیم
چه چیز این مملکت حل شده؟
من با کسی عقد اخوت نبسته ام
مردم حاضرند ورشکست بشوند ولی شاه نباشد
با دست چشمشان را پوشاندند
ملت ترکیه به من احترام کرد
تمام نامه ها را خودشان نوشتند
این ضربه ای است که شاه به ما می زند
این چه کاری است که می کنید؟
برای احراز صلاحیت افراد تفحص می کردند
تزلزلی بخود راه ندهید
پذیرش قطعنامه از ترس نبود
روح لطیفی داشتند
استقلال ملت دارای هزینه است
نقطه عطف در تاریخ اسلام
هرگز به کوفه نمی روم