هوش سرشار
منتظر نوشتن نامه ها شدند
با شنیدن صدای مردم بیرون آمدند
مگر لباس گرم ندارید؟
در جمع، اشتباه کردی
با کارت جنگی رای بدهند
به بهشت زهرا می روم
در شب اول فاتحه شرکت کردند
پیکر شهید عراقی را تشییع کردند
من هم کمکتان می کنم
مقدار قابل توجهی کمک کردند
سه نامۀ مستقل نوشت
خط آقای بهبهانی را نمی شناسم
برای دلداری مزاح می کردند
کسی را پیش ما می فرستادند
برای او طلب رحمت می کنم
به من بیشتر نگاه می کردند
برای خودتان است یا من؟
پس شما خودتان چی؟
شما برو پیش او
روزی دو عدد نان می فرستادند
منزلی برایشان تهیه شود
اگر کمبودی دارید جور کنید
بگذارید من تنها شهید شوم
خود را به خاطر من به خطر نیاندازید
همان هدیه را به من دادند
مبادا استکان کثیف باشد
اگر می خواهید نماز بخوانید
امشب ختم امن یجیب بگیرید
حال فلانی چطور است؟
دریافتند علی مریض است
چرا با ما قهر کرده اند؟
درد تو از چیست؟
اسوۀ مهربانی
شب تولد حضرت مسیح در پاریس
مبادا همسایه ها اذیت شوند
دلم برای چمران تنگ شده است
ربابه زحمتت زیاد شده
از شما می خواهم از من بگذرید
امشب اینجا نمانید
من صبر می کنم
از مصطفی چه خبر دارید؟
رادیو را بگذارید سر جای خود
برای ما قصه ای بیان کردند
اگر مطلبی شنیدید متین باشید
هنوز ترجمه تمام نشده بود که از جا برخاستند
روزنامه چه شد؟
نباید وی را تنها گذاشت
اغتنام فرصتها
با ذکاوت تر از امام ندیده ام
حل یک معمای پیچیده ریاضی
از همه بهتر درس را می دانستند
فوق العاده حاضرجواب بودند
می فهمم چی می خواهی بگویی
آمده بود ما را با هم تطبیق کند
حرفهایم را از بلندگوی صحن می زنم
با هوشیاری امام توطئه شاه خنثی شد
وقتی پیغام دادم مهر را پس بدهید
حرفهای مرا کم و زیاد می کنند
ما جای خلوتی نداریم
وای به وقتی که پولی گرفته شود
فهمیدم مصطفی را گرفته اند
سماوری را کنار خود قرار دادند
می خواستید نشان بدهید چنین جایی هست
نمی خواستید بین جمعیت باشم
آمدن من عین مصلحت است
اجازه سوءِ استفاده نمی دادند
جمعیت مرا بلند کردند بر روی دستها!
ما بیش از این تفنگ داریم
مقصود آنها از امام من نیستم
گم شده من کجاست؟
ذهن جوان 22 ساله داشتند
آیا شما را می گذارند
لولا ان هدانا الله
چیزی که ایشان می پوشد چیه؟
مهدی هاشمی دروغ می گوید
چین نرو!
بنا نداشتند عراقی ها را بپذیرند
پس از شصت سال انگار تازه مطلب را نوشته اند
چطور است فلانی خودش اینجاست؟
نامه را برگردان
لفظ مفتی ها را حذف کنند
داخل این حوض باید چیزی باشد
همان که سعیدی در نامه هایش اسم می برد
من از اول نهضت شما را می شناسم
اگر من تایید کنم
شما نزدیک من نشوید
شما هم باز نکنید
شما خیالتان راحت باشد
این روزنامه ها ایرانی است؟
من اهل این کارها نیستم
از انتشار این کتابها جلوگیری کنند
از من تعریف نشود
چهره شان درهم کشیده شد
غصّه روزیتان را نخورید
غیبت نکنید
جریان آن شکایت از من چه شد؟
خبر فتح فاو را به ما دادند
خداوند به اندازه سنگینی منصبتان از شما تکلیف می خواهد
دستگاه حاکمه گمان نکند
مقدس ها بیچاره مان می کنند
خانه از پای بست ویران است
من دیدار خصوصی با کسی ندارم
مردم درد ما را نمی توانند بفهمند
می خواستم بدانم آنها چه داشته اند
هر کس مقداری کمک کند
اگر ایران نفت نداشت
می گویم هر کس مخالف شاه است یک تومان بدهد
اگر شاه به دریا انگشت بزند نجس می شود
برای شما ضرر دارد
می دانستم منظور آنها چیست
پاسخمان را بالای منبر می دهیم
چه چیز این مملکت حل شده؟
سماوری را کنار خود قرار دادند
به شرطی که دیگر تکرار نشود
شاه دیگر می خواست چه کار کند؟
به مامورین ترکیه توجه ویژه می کردند
به علما بگویید
اگر دیدید به مردم حمله می کنند
آثار جرم را از بین نبرید
شاه سر افعی در منطقه است
الآن در مملکت شما زلزله آمده
بختیار باید اول استعفا بدهد
ابداً با بختیار ملاقات نمی کنم
به خواهر ملک حسین اجازه ملاقات ندادند
هیات مصری را نپذیرفتند
تمام شد تمام شد
طرح امام ناکام ماند
صلاح نیست این مرد اینجا باشد
باید کوزه را آب بکشم
مردم قم با اینها مقابله نکنند
یک عده به درس نیامدند
آتاتورک نظر امروز حوزه نجف را داشت!
اعلام خطر امام بی پاسخ ماند
اگر مطلبی شنیدید متین باشید
این مسایل دروغ است
من پیش بینی هایی می کنم
آماده باشید برای یک حرکت شیطانی شاه
این ضربه ای است که شاه به ما می زند
مایوس بر می گشتند
می خواستم ببینم چیست
اگر می دیدند وقت تهاجم است حمله می کردند
چرا کامیونداران مومن را نمی فرستید
از ماهیّت افراد پرده برنمی داشتند
از هر یک از ما جدا جدا خبر می گرفتند
همه مسایل را بگویید
تا آخر گوش می کردند
به دو سه نفر گفته بودند اخبار را نقل کنند
مطالبتان را روی نوار بگویید
نامه های بنی صدر را دفتر بگیرد
حاضر به همکاری آنها نشدند
چرا کسی را که به بیت انتساب دارد برای سخنرانی بردید
گوینده این مطالب توبه کند
حق توصیه ندارند
شخصاً نامه ها را مطالعه می کردند
در صورت تاخیر سراغ می گرفتند
گاهی اطلاعاتشان به ساعت می رسید
مگر من لنین هستم؟
خبر را از رادیوهای خارجی شنیدم
چرا بسم الله ندارد؟
شک نیست که یک نابغه علمی بوده اند
با سایر طلبه ها از لحاظ درس فرق می کرد
همینکه گوش می کردند کافی بود
سنگینترین درس در زمان آقای بروجردی
تقریرات مرحوم نائینی را نزد امام می آورد
فضلا متوجه اشتباه خود می شدند
پیرمردها متعجب می شدند
درس امام پخته ترین درسها بود
نه خوانده ام و نه مباحثه کرده ام
از نظر اسلوب شعری درست نیست
یک دوره فقه را دیده بودند
مبارزه نباید به درس و بحث ما آسیب برساند
قبل از درس ملاقاتها را تعطیل می کردند
در تمام اوقات مشغول مطالعه و تالیف بودند
یک بار نگفتند می روم مطالعه می کنم
قضیه بر عکس است
یک روایت ممکن است چند روایت باشد
باید به عرف مردم توجه کرد
به همه شاگردها میدان می دادند
نقیصه را در جمع القا می کردند
از طلبه ها امتحان می گرفتند
صاحب این کفشها را پیدا کن
از این ماه به او شهریه بدهید
راه نجات ملت در اینها نیست
کمترین حرکتی نکردند
بی جواب نمی ماندند
امام در همه جا حاضر بود
با اطمینان صحبت می کردند
گره گشای مشکلات بودند
حضور ذهن بی مانندی داشتند
دیدگاه شیخ محمد حسین کمپانی را نقد می کردند
معمای بینش عجیب امام
سریعا متوجه مشکل بنده شدند
اینجا جای گوش کردن است
ارائه مطالب اصلی و نخبه